کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حربی
/harbi/
معنی
۱. مربوط به جنگ؛ جنگی.
۲. در حال جنگ؛ جنگنده.
۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جنگاور، جنگجوی، جنگنده، رزمآرا
۲. جنگی، رزمی ≠ بزمی
دیکشنری
martial, military
-
جستوجوی دقیق
-
حربی
واژگان مترادف و متضاد
۱. جنگاور، جنگجوی، جنگنده، رزمآرا ۲. جنگی، رزمی ≠ بزمی
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ ] (اِخ ) ابراهیم بن اسحاق زاهد نحوی لغوی . اصلش مروزی است و به حربیه ٔ بغداد منسوبست . در 198 هَ . ق . بزاد، و در 285 هَ . ق . درگذشت . (سمعانی ) (معجم البلدان ). او راست : دلائل النبوة. غریب الحدیث . مناسک الحج . اتباع الاموات . کتاب ال...
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ ] (اِخ ) مردی است که در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام دست یافته است . (ابن الندیم ).
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حَرْب . جنگی . || مقابل ذِمّی . یکی از کافرانی که با مسلمانان عهد و پیمان ندارند. خلاف عهدی ، مسالم ، معاهد، ذمی . کافر که با مسلمین در سلم نیست . کافری که در دارالحرب زندگی کند.
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حربیة، نام محله ای به بغداد. (سمعانی ).
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ با ] (اِخ ) نام قصبه ٔ کوچکی است که در بین بغداد و تکریت واقع گشته . یاقوت گوید در اقصای دجیل است ، منسوجات نخی ضخیم آن شهرت یافته و برخی از دانشمندان بدان منسوبند. رجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَریب . || ج ِ حَرِب . (منتهی الارب ).
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح َ رَ با ] (ع اِ) واحَرَبی ̍؛ واحَرَباء! یا اسفی . (منتهی الارب ).
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ ح ُ ] (ص نسبی ) منسوب به حُرْب . (سمعانی ).
-
حربی
لغتنامه دهخدا
حربی . [ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حرب ، نام مردی . (سمعانی ).
-
حربی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حرب) [عربی. فارسی] [قدیمی] harbi ۱. مربوط به جنگ؛ جنگی.۲. در حال جنگ؛ جنگنده.۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور.
-
واژههای مشابه
-
علی حربی
لغتنامه دهخدا
علی حربی . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن حسن حربی بغدادی شافعی ، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن ...) شود.
-
هم حربی
لغتنامه دهخدا
هم حربی . [ هََ ح َ ] (حامص مرکب ) هم جنگ بودن . با هم نبرد کردن : بچربدروبه ار چربیش باشدوگر با گرگ هم حربیش باشد.نظامی .
-
ابراهیم حربی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم حربی . [ اِ م ِ ح َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم بن بشیربن عبداﷲ، مکنی به ابواسحاق . از بزرگان محدثین و عارفین بحدیث . و او عالمی وَرِع و دانای به لغت بود. متوفی به سال 285 هَ .ق . او راست : کتاب غریب الحدیث . کتاب الادب . کتاب ناسخ القرآن و...