کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حربه ٔ عنزة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حربة
لغتنامه دهخدا
حربة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) ریگ زاری است منقطع و منفرد نزدیک وادی واقصه از نواحی قف از رغام .و گویند رمله ای است کثیرالبقر از بلاد هذیل . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). موضعی به شام . (منتهی الارب ).
-
حربة
لغتنامه دهخدا
حربة. [ ح َ ب َ ](اِخ ) (خطه ٔ بنی ...) در یسار بنی حصن در بصره است ، وایشان طائفه ای از بنی عنبر هستند. (معجم البلدان ).
-
حربة
لغتنامه دهخدا
حربة. [ ح َ ب َ] (ع اِ) نوعی از ثوانی نجوم . رجوع به ثوانی شود.
-
حربة
لغتنامه دهخدا
حربة. [ ح َ رَ ب َ ] (ع اِ) یکی حَرَب . (منتهی الارب ).
-
حربة
لغتنامه دهخدا
حربة. [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) هیأت کارزار. (منتهی الارب ).
-
حربة
لغتنامه دهخدا
حربة. [ ح ُ ب َ ] (ع اِ) خنوری است مانند جوال و غراره و توشه دان شبان . (منتهی الارب ). جوال و توشه دان شبان .
-
حربة
دیکشنری عربی به فارسی
نيزه , زوبين مخصوص صيد نهنگ , نيشتر , کلنگ دوسر , نيزه دسته چوبي , ميخ نوک تيز , نوک نيزه , هرچيز نوک تيز , قله کوه نوک تيز , اردک ماهي , عزيمت کردن , سريعا رفتن , رحلت کردن , نيزه زدن , باچيز نوک تيزسوراخ کردن
-
حربه ٔ پیغمبر
لغتنامه دهخدا
حربه ٔ پیغمبر. [ ح َب َ ی ِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
-
حربه بر دوش
لغتنامه دهخدا
حربه بر دوش . [ ح َ ب َ / ب ِ ب َ] (ص مرکب ) که حربه بر دوش دارد. مسلح : میباش چو خارحربه بر دوش تا خرمن گل کشی در آغوش .نظامی .