کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حربش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حربش
لغتنامه دهخدا
حربش . [ ح ِ ب ِ ] (ع ص ) عجوز حربش ؛ زن گنده پیر درشت . حربشه . (منتهی الارب ).
-
حربش
لغتنامه دهخدا
حربش . [ ح ِ رِب ْ ب ِ ] (ع اِ) افعی ، یا افعی بزرگ ، یا افعی که در رفتن وی آواز درشت برآید. حربشة. (منتهی الارب ).
-
حربش
لغتنامه دهخدا
حربش . [ح ِ ب ِ ] (اِخ ) ابن نمیر. مردی از قبیله ٔ بنی اسد. || مردی از قبیله ٔ بنی عنبر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حربشة
لغتنامه دهخدا
حربشة. [ ح ِ رِب ْ ب ِ ش َ ] (ع اِ) افعی ، یا افعی بزرگ ، یا افعی که در رفتن وی آواز درشت برآید. حربش . (منتهی الارب ).
-
سپرافکنان
لغتنامه دهخدا
سپرافکنان . [ س ِ پ َ اَ ک َ ] (ق مرکب ) در حال تسلیم شدن . در حال ِدست از جنگ کشیدن با حال عجز و فروتنی : نوفل سپرافکنان ز حربش بنواخت بفرقهای چربش . نظامی .رجوع به سپر افکندن شود.