کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حراست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حراست کردن
مترادف و متضاد
۱. پاسداری کردن، محافظت کردن، صیانت کردن
۲. نگاه داشتن، حفظ کردن
دیکشنری
guard, keep, safeguard
-
جستوجوی دقیق
-
حراست کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسداری کردن، محافظت کردن، صیانت کردن ۲. نگاه داشتن، حفظ کردن
-
حراست کردن
لغتنامه دهخدا
حراست کردن . [ ح ِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حراست . رجوع به حراست شود : حراست کناد خداوندتعالی ترا و برخوردار گرداناد امیرالمؤمنین را... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307).پس مصلحت آن بینم که ملک قناعت را حراست کنی و ترک ریاست گوئی . (گلستان ).پادشاهان پاسبا...
-
حراست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احم
-
واژههای مشابه
-
hotel security
حراست هتل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموع فعالیتهای ایمنی که در واحدهای اقامتی برای مقابله با اتفاقات غیرمترقبه، از قبیل دزدی و آتشسوزی انجام میشود
-
پایگاه خود را حراست کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَفَظَ بِمَوقِعِه
-
جستوجو در متن
-
محارست کردن
واژگان مترادف و متضاد
مواظبت کردن، محافظت کردن، حراست کردن
-
مراقبت کردن
واژگان مترادف و متضاد
مواظبت کردن، نگهداری کردن، حفاظت کردن، حراست کردن، نگهبانی دادن
-
احم
دیکشنری عربی به فارسی
حراست کردن , نيکداشت کردن , نگهداري کردن , حفظ کردن , حمايت کردن
-
مواظبت کردن
واژگان مترادف و متضاد
حراست کردن، مراقبت کردن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، پاییدن، حفاظت کردن
-
محفوظ داشتن
واژگان مترادف و متضاد
حفظ کردن، محافظت کردن، نگهداری کردن، حراست کردن، نگهبانی کردن، نگه داشتن
-
safeguarded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظت شده، تامین کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از، حراست کردن
-
کلائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کلائة] [قدیمی] kelā'at ۱. حفظ کردن؛ نگهداری کردن.۲. نگهبانی کردن؛ حراست کردن.
-
باسیدن
لغتنامه دهخدا
باسیدن . [ دَ ] (مص ) پاسیدن . حراست . حفاظت کردن . (آنندراج ). محافظت کردن . حراست کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به پاسیدن شود.