کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرارت سنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حرارت سنج
لغتنامه دهخدا
حرارت سنج . [ ح َ رَ س َ ] (اِ مرکب ) میزان الحرارة. گرماسنج . آلتی که بدان درجه ٔ حرارت یک محیط را معین کنند.
-
حرارت سنج
دیکشنری فارسی به عربی
محرار
-
واژههای مشابه
-
حرارت دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گرم کردن، تفت دادن ۲. دما دادن، گرما دادن ۳. گرما بخشیدن، حرارت بخشیدن ۴. شور وهیجان بخشیدن
-
حرارت بحرانی
لغتنامه دهخدا
حرارت بحرانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در فیزیک درجه ٔ حرارتی است که در بیشتر از آن ، هر قدر هم که فشار زیاد شود استحاله ٔ گاز به مایع غیرممکن است .
-
حرارت تب
لغتنامه دهخدا
حرارت تب .[ ح َ رَ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گرمی تب .
-
حرارت تبخیر
لغتنامه دهخدا
حرارت تبخیر. [ ح َرَ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقدار حرارت لازم برای بخار شدن یک جسم . (روش تهیه ٔ مواد آلی ص 11).
-
حرارت تشنگی
لغتنامه دهخدا
حرارت تشنگی . [ ح َ رَ ت ِ ت ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غُله . (دهار).
-
حرارت حیوانی
لغتنامه دهخدا
حرارت حیوانی . [ ح َ رَ ت ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت ذاتی . رجوع به حرارت و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
حرارت داشتن
لغتنامه دهخدا
حرارت داشتن . [ ح َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) گرم بودن . || غضبناک گشتن . (ناظم الاطباء).
-
حرارت ذاتی
لغتنامه دهخدا
حرارت ذاتی . [ ح َ رَ ت ِ ذا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت غریزی . رجوع به حرارت و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
حرارت شدید
لغتنامه دهخدا
حرارت شدید. [ ح َ رَ ت ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طاول کوچکی که بر اثر سوختگی یا تماس با ماده ٔ محرق ایجاد شود.
-
حرارت غریبی
لغتنامه دهخدا
حرارت غریبی . [ ح َ رَ ت ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گرمی غیرطبیعی که خلقی و اصلی نباشد، چنانکه گرمی که از ملاقات آفتاب بمزاج درآید وگرمی دوا و گرمی تعفن که در بدن واقع شود و گرمی که از حرکت پیدا شود. (غیاث ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
حرارت غریزی
لغتنامه دهخدا
حرارت غریزی . [ ح َ رَ ت ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرارت ذاتی . گرمی طبیعی و گرمی خلقی که از حرارت اصلی روح در بدن باشد و آن بخاری است لطیف که عبورمیکند از جوف قلب و ساری میگردد در عروق و اعصاب . (غیاث ). گرمی که سوزندگی و تعفین و فساد ندارد و ...
-
حرارت غریزیه
لغتنامه دهخدا
حرارت غریزیه . [ ح َ رَ ت ِ غ َ زی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرارت غریزی شود.