کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حراج کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حراج کننده
دیکشنری فارسی به عربی
دلال
-
واژههای مشابه
-
حراج کردن
لغتنامه دهخدا
حراج کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عرضه کردن رخت و کالا و متاع تا هر کس گران ترخرد بدو فروشند. (ناظم الأطباء). بمزایده گذاردن .
-
حراج الظلماء
لغتنامه دهخدا
حراج الظلماء. [ ح ِ جُظْ ظَ ] (ع اِ مرکب ) تاریکی در تاریکی . (منتهی الارب ).
-
مرکز حراج
دیکشنری فارسی به عربی
سوق
-
حراج کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مزاد
-
دلا ل حراج
دیکشنری فارسی به عربی
دلال
-
جستوجو در متن
-
auctioneer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حراج، حراجی، دلال حراج، حراج کننده
-
دلال
دیکشنری عربی به فارسی
دلا ل حراج , حراجي , حراج کننده , دراغوش گرفتن , نوازش کردن , در بستر راحت غنودن
-
چوب زدن
لغتنامه دهخدا
چوب زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ضربه وارد کردن با چوب بر چیزی . ضربت بوسیله ٔ چوب . زخم و ضربه زدن با چوب و غیره . زدن با ترکه : همی چوب زد بر سرش ساروان ز رفتن بماند آن زمان کاروان . فردوسی .کز این پس من او را بچوبی زنم که عبرت بگیرند از او بر زنم . ...