کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذیفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح َ ف َ ] (اِخ ) آبی است کعب بن ابی بکربن کلاب را.
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن اسید، مکنی به ابی سریحة الغفاری . صحابی است . و بعضی حذیفةبن اسد گفته اند. وی از بیعت کنندگان تحت شجره است ، و سپس در کوفه اقامت گزید. و هم بدانجا وفات کرد. (الاصابةج 1 ص 332) (تاریخ الخلفاء ص 65) (قاموس الاعلام ترکی ...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن انیس . شاعری است از عرب . ابن عبدربه شعر وی را آورده است . (العقد الفرید چ محمد سعید عریان ج 6 صص 96-97).
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن اوس .صحابی است . (الاصابة ج 1 ص 332) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن بدر فزاری بن عمروبن جریةبن لوذان . رئیس قبیله ٔ بنی فزارة بود و داستان مسابقه ٔ اسب دوانی او با قیس بن زهیر که منجر به جنگ و کشتار گردید، در اخبار جاهلیت عرب یاد شده است . اسبهای حذیفه «خطار» و «حنفاء» نام داشت و دو ا...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبد المرادی . جاهلیت را دریافت و شاهد فتح مصر بود. روایتی از وی شناخته نیست . ابن مندة او را از گفته ٔ ابن یونس یاد کرد. مغلطای گوید: اما من در تاریخ ابن یونس نامی از وی نیافتم . نام وی در قضائی از عمر یاد شده است . (...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبد فقیم بن عدی بن عامربن ثعلبةبن مالک بن کنانة. نخستین کس بود که به خواندن خطبه و فرمان نسی ٔ قیام کرد. و تا چند پشت اخلافش این شغل راداشتند، و آخرین ایشان ابوثمامة جنادةبن عوف بن امیةبن قلعبن عبادبن قلعبن حذیفة بود....
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابی مریم . پرچم دار بنی ازددر یوم رستم بوده است . رجوع به عقد الفرید چ محمد سعید عریان ج 3 ص 335 شود.
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عدی ، مکنی به ابی عبدالرحمان . در حرب جمل وصفین با مرتضی علی (ع ) بود. معاویة او را در مرجع عذرا در سنه ٔ 53 هَ . ق . بکشت . (تاریخ گزیده ص 222).
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن غیاث بن حسان ، مکنی به ابی الیمان عسکری . به اصفهان آمده و در 269 هَ . ق . درگذشت . از ابوعاصم و عبادبن صهیب و دیگربصریان روایت دارد. در کوی «خور» نزدیک ما (ابونعیم اصفهانی ) سکنی داشت . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 296).
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن قتادة مرعشی . صاحب صفةالصفوة او را از زهاد و صاحب کرامات شمرده است و از نهان بن مغلس آرد که : حذیفةبن قتادة مرعشی مرا گفت : در کشتی بودم . کشتی بشکست . من و زنی بر تخته پاره ای بنشستیم و هفت روز بماندیم . زن گفت من تش...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الاحرص یا الابرص الاشجعی . از حکام اندلس است . مدت ششماه به سال 110 هَ . ق . بر آن دیار ولایت داشت . (ترجمه ٔ عربی معجم الانساب زامباور ج 1 ص 85) (الحلل السندسیة ج 1 ص 299).
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الیمان حسل بن جابر العبسی القناطیری ، مکنی به ابی عبداﷲ. صحابی است . بعضی نام پدر او را حسل و برخی حسیل بن جابربن عمرو گفته اند. و گروهی گویند لقب جد او جروةبن الحرث است . و چون به قناطر که موضعی نزدیک کوفه است منزل ک...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دارد و بغوی در صحابی بودن وی شک دارد. (الاصابة قسم سوم ج 2 ص 59 و قسم اول ج 1 صص 256-257). وی با جمعی از بنی ...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) خطفی . رجوع به حذیفةبن بدر خطفی شود.