کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حذر کردن
لغتنامه دهخدا
حذر کردن . [ ح َ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برحذر بودن . احتیاط کردن . پرهیز کردن : دو روز حذر کردن از مرگ روا نیست روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست . بندار رازی .ولیکن چو گردنده گردنده بودحذر کردن و درد خوردن چه سود. فردوسی .چون کس بروزه در تو نیارد ...
-
حذر گرفتن
لغتنامه دهخدا
حذر گرفتن . [ ح َ ذَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) عبرت گرفتن . برحذر شدن . احتیاط کردن : ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست که چشم خلق من از عاشقی حذر گیرد. سعدی .پایم از قوت رفتار فرو خواهد رفت خنک آنکس که حذر گیرد و نیکو برود.سعدی .
-
بر حذر
واژهنامه آزاد
جدا مانده
-
حذر کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
عقل
-
واژههای همآوا
-
حضر
واژگان مترادف و متضاد
۱. منزل ۲. دیار، شهر، بلد ۳. محل حضور، محضر ≠ سفر
-
هزر
لغتنامه دهخدا
هزر. [ هََ ] (ع مص )به عصا سخت زدن بر پهلو و پشت کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت درخستن . || راندن و دور کردن کسی را به عصا. (منتهی الارب ). || بر زمین زدن چیزی را. || عطای بسیار دادن کسی را. || خندیدن . || شتافتن به حاجت . || گران کردن ن...
-
هزر
لغتنامه دهخدا
هزر. [ هَِ ] (ع ص ) زیان زده . (منتهی الارب ). مغبون . (اقرب الموارد). || گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). || درشت . (منتهی الارب ). شدید. (اقرب الموارد).
-
هزر
لغتنامه دهخدا
هزر. [ هَُ زَ ] (اِخ ) موضعی که در آن قوم ثمود هلاک شدند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قبیله ای در یمن که شب خفتند وهلاک شدند، و گویند شهر هذیل است . (اقرب الموارد).
-
هذر
لغتنامه دهخدا
هذر. [ هََ ] (ع مص ) بیهوده گفتن . (منتهی الارب ). خلط کردن و گفتن آنچه را سزا نیست . (اقرب الموارد). || سخت گرم گردیدن روز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هذر
لغتنامه دهخدا
هذر. [ هََ ذَ ] (ع مص ) بیهوده و باطل شدن کلام کسی . (منتهی الارب ). بسیار شدن باطل و خطا در کلام کسی . (اقرب الموارد). || (اِ) بسیار هیچکاره و بلایه .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخن بیهوده و ردی . (منتهی الارب ). هذیان . (ناظم الاطباء).
-
هذر
لغتنامه دهخدا
هذر. [ هََ ذِ ] (ع ص ) بسیارسخن و بیهوده گوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هذر
لغتنامه دهخدا
هذر. [ هََ ذُ ] (ع ص ) مرد بسیارسخن و بیهوده گوی .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هَذّار شود.
-
حزر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن به حدس ، تخمین زدن . 2 - در علم نجوم تقدیر ستارگان .
-
حضر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ضَ) [ ع . ] (اِ.)1 - جای حضور. 2 - منزل . 3 - شهر.
-
حظر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (مص م .) منع کردن ، بازداشتن .