کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حذری
لغتنامه دهخدا
حذری . [ ح ُ ذُرْ را ] (ع ص ) باطل . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
حضری
فرهنگ فارسی معین
(حَ ضَ) [ ع . ] (ص نسب .) شهرنشین .
-
حضری
لغتنامه دهخدا
حضری . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حضر. شهری باستانی است که نام او در اشعار عرب آمده است . (الانساب ).
-
حضری
لغتنامه دهخدا
حضری . [ ح َ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به حضر، شهری در جزیره . از دیاربکر. (الانساب ).
-
حضری
لغتنامه دهخدا
حضری . [ ح َ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به حضر. ساکن شهر. ساکن حضر. شهرنشین . شهری . (دهار). شهرباش . قراری . تخته قاپو. مدری . مدنی . مقابل بدوی . بادوی . بادیه نشین . چادرنشین . صحرانشین . بیابان باش . (منتهی الارب ). ساکن بادیه . و بری . مقابل سفری : ا...
-
حزری
لغتنامه دهخدا
حزری . [ ح َ زَ ی ی ] (اِخ ) محمدبن علی بن غالب ، معین الدین . وی معاصر تاج کندی بود و در پیرامن 640 هَ . ق . درگذشت . او راست : «الاعتراض المبدی بوهم التاج الکندی ». (هدیةالعارفین ج 2 ص 121).
-
حزری
لغتنامه دهخدا
حزری . [ ح َ ی ی ] (اِخ ) عبدالعزیزبن احمد اصفهانی ، معروف به قاضی ابوالحسن حزری . او یکی از فقهاء داودیین است . عضدالدوله او را قضاء ربع اسفل جانب شرقی بغداد داند، و وی تا سال 370 هَ . ق . بقول ابن الندیم حیات داشت ، و شاید مدتی پس از آن هم زنده بود...
-
حضری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حضر) [عربی. فارسی، مقابلِ سفری] [قدیمی] hazari کسی که در شهر زندگی میکند؛ شهرنشین.
-
جستوجو در متن
-
چشم داشتن
لغتنامه دهخدا
چشم داشتن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) توقع و امید داشتن . (آنندراج ). امیدوار بودن و انتظار کشیدن . (ناظم الاطباء) : بامید تاج از پدر چشم داشت پدر زین سخن بر پسر خشم داشت . فردوسی .همی چشم داریم از آن تاجورکه بخشایش آرد بما بر مگر. فردوسی .چنین اس...
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح َ ذَ ] (ع مص ) پرهیز. (دهار). پرهیز کردن . (ناظم الأطباء) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اجتناب . ترس . (دهار). ترسیدن . (دهار) (ترجمان عادل ). بیم . توقی . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حذار. پرهیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کر...