کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حذر
/hazar/
معنی
۱. پرهیز کردن.
۲. [قدیمی] ترسیدن و دوری کردن از چیزی.
۳. [قدیمی] بیم و پرهیز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اجتناب، احتراز، کنارهگیری
۲. احتیاط، حزم
۳. امساک، پرهیز، دوری
۴. بیم، ترس، هراس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حذر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجتناب، احتراز، کنارهگیری ۲. احتیاط، حزم ۳. امساک، پرهیز، دوری ۴. بیم، ترس، هراس
-
حذر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ذَ)(مص ل .)1 - پرهیز کردن . 2 - ترسیدن .
-
حذر
فرهنگ فارسی معین
(حَ ذِ) [ ع . ] (ص .) پرهیزنده ، پرهیز - کننده ، ترسنده ، ترسان .
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح َ ذَ ] (ع مص ) پرهیز. (دهار). پرهیز کردن . (ناظم الأطباء) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اجتناب . ترس . (دهار). ترسیدن . (دهار) (ترجمان عادل ). بیم . توقی . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حذار. پرهیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کر...
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح َ ذِ ] (ع ص )خائف . ترسان . (غیاث ). حذرگیرنده . (مهذب الاسماء). مرد بیدار. مرد باپرهیز. (منتهی الارب ). مرد بیدار و هوشیار. ترسنده . ج ، حَذِرون ، حَذاری ̍. (منتهی الارب ).
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح ِ ] (ع اِ) سلاح . (ترجمان عادل منسوب به جرجانی ) (مهذب الاسماء).
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح ِ ] (ع مص ) حَذَر. ترس . بیم . پرهیز. پرهیز کردن . ترسیدن . (منتهی الارب ).
-
حذر
دیکشنری عربی به فارسی
احتياط , پيش بيني , هوشياري , وثيقه , ضامن , هوشيار کردن , اخطار کردن به
-
حذر
دیکشنری عربی به فارسی
زيرک , عاقل , داراي عقل معاش , بادقت , با احتياط , مواظب , بيمناک , هوشيار , محتاط , بااحتياط , ملا حظه کار , مال انديش , باتدبير , متوجه , هشدار دادن , اگاه کردن , اخطار کردن به , تذکر دادن , بسيار محتاط , با ملا حظه , هشيار
-
حذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hazar ۱. پرهیز کردن.۲. [قدیمی] ترسیدن و دوری کردن از چیزی.۳. [قدیمی] بیم و پرهیز.
-
حذر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hazer ۱. ترسنده و باپرهیز.۲. زیرک و هوشیار.
-
واژههای مشابه
-
حَذَر
فرهنگ واژگان قرآن
ترسيدن و دوري جستن
-
حذر کردن
واژگان مترادف و متضاد
پرهیز کردن، اجتناب کردن، دوری گزیدن، احتراز کردن، دوری کردن
-
حذر داشتن
فرهنگ واژههای سره
پرواییدن