کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حذاق
/hozzāq/
معنی
= حاذق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حذاق
لغتنامه دهخدا
حذاق . [ ح َذْ ذا ] (ع ص ) سخت ماهر : ای ز نعت تو عاجز و حیران وهم حذاق و فکرت کیاس .مسعودسعد.
-
حذاق
لغتنامه دهخدا
حذاق . [ ح ِ ] (ع مص ) حِذق . حذاقت : حذق الصبی القرآن او العمل حِذقاً و حِذاقاً و حذاقةً؛ آموخت کودک قرآن را یا کار را و زیرک شد در آن . || یوم حذاق الصبی ؛ روز قرآن ختم کردن کودک . (منتهی الارب ). || سخت زیرک سار شدن در کاری . (تاج المصادر بیهقی ).
-
حذاق
لغتنامه دهخدا
حذاق . [ ح ِ / ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حِذقة:ترکت الحبل حذاقاً؛ یعنی پاره پاره . (منتهی الارب ).
-
حذاق
لغتنامه دهخدا
حذاق . [ ح ُ ] (اِخ ) قبیله ای است . (مهذب الاسماء).
-
حذاق
لغتنامه دهخدا
حذاق . [ ح ُذْ ذا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاذق . زیرکان .
-
حذاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حاذِق] [قدیمی] hozzāq = حاذق
-
واژههای همآوا
-
حزاق
لغتنامه دهخدا
حزاق .[ ح ِ ] (ع اِ) دست برنجن سطبر و آنچه به وی بندند.
-
جستوجو در متن
-
حذقة
لغتنامه دهخدا
حذقة. [ ح ِ ق َ ] (ع اِ) پاره . ج ، حِذاق ، حُذاق . (منتهی الارب ).
-
صمعر
لغتنامه دهخدا
صمعر. [ ص َ ع َ ] (اِخ ) نام اسب جراح بن اوفی و اسب یزیدبن حذاق . (منتهی الارب ).
-
کیاس
لغتنامه دهخدا
کیاس . [ ک َی ْ یا ] (ع ص ) بسیار زیرک و تیزهوش : ای ز نعت تو عاجزو حیران وهم حذاق و فکرت کیاس .مسعودسعد.
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) ابن تمام بن هبةاﷲ. از حذاق اطباست و او در خدمت صلاح الدین ایوبی بوده است و مذهب یهود داشت و وی را در فن طب تعالیق و مجرباتی است . بعض اولاد و احفاد ابوالمعالی دین اسلام پذیرفته اند.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) تکریتی . یحیی بن جریر. یکی از حُذّاق اطبا. وی در سال 472 هَ . ق . حیات داشت و در هیئت و نجوم نیز یدی طولی دارد و او راست : الاختیارات و کتابی در امر باه و کتابی در منافع ریاضت .
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن صباح . یکی از حذاق منجمین در علوم هیئت و احکام و از اوست : کتاب برهان صنعةالاسطرلاب . و این کتاب ناتمام ماند و برادر محمد، ابراهیم آن را به پایان برد. کتاب عمل نصف النهار بقسیة واحدة بالهندسة، رساله در صنعت رخامات ....