کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حد و حصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حد و حصر
لغتنامه دهخدا
حد و حصر. [ ح َدْ دُ ح َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حد و مر. حد و حساب . رجوع به حد بمعنی اندازه شود : فرمانبرش بدند همه سیدان عصرافزون بدی جلالت قدرش ز حد و حصر.منوچهری .
-
حد و حصر
فرهنگ گنجواژه
اندازه، بی حد و حصر.
-
واژههای مشابه
-
حد زدن
واژگان مترادف و متضاد
مجازات کردن، تعزیر کردن، اجرا کردن (حد شرعی)
-
حد اعلی
فرهنگ واژههای سره
فرینه
-
حد اقل
فرهنگ واژههای سره
کمینه
-
حد سفلی
فرهنگ واژههای سره
زیرینه
-
بی حد
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [فارسی. عربی] bihad[d] بیکران؛ بینهایت؛ بیاندازه؛ بیشمار.
-
Balmer limit
حدِّ بالمِر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] گسستگی طیف یک ستاره یا کهکشان در 364/6 نانومتری
-
creep limit
حد خزش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بیشینۀ مقاومت تنش تفریقی یک ماده در مقابل خزش قابلمشاهده
-
limit superior, superior limit
حد زبرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
limit inferior, inferior limit
حد زیرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
speed limit
حد سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حداکثر یا حداقل سرعت مناسب برای بخشی از راه که قانون آن را تعیین میکند
-
catchability
حدّ صید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] میزان صید در یک زیستبوم تا حدی که به ذخایر آن لطمه نزند
-
elastic limit
حدِّ کِشسانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حداکثر میزان تغییر شکل جسم کشسان، بیآنکه تغییر شکل دائمی در آن پدید آید