کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدیقه سنائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حدیقة
لغتنامه دهخدا
حدیقة. [ ح َ ق َ ] (اِخ ) نام قریه ای از اعراض مدینه و جنگ اوس وخزرج بدانجای بود. (معجم البلدان ). و رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 5 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 116، 221 شود.
-
حدیقة
لغتنامه دهخدا
حدیقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) بستان . (دهار). بوستان . باغ . باغ که گرداگرد او دیوار باشد یا پیرامون او محاط باشد به چوب و خار. (غیاث ). بوستان بادیوار. مرغزار خرما بادرخت . (منتهی الارب ). بستان دیوارکشیده . (ترجمان عادل بن علی ). بستان دیواردرکشیده . ز...
-
حدیقة
لغتنامه دهخدا
حدیقة. [ ح ُ دَ ق َ ] (اِخ ) جائی است بنی یربوع را درقله ٔ حزن که در آن دو حدیقه است . (معجم البلدان ).
-
حديقة
دیکشنری عربی به فارسی
باغ , بوستان , باغچه , باغي , بستاني , درخت کاري کردن , باغباني کردن
-
حدیقه ٔ قدس
لغتنامه دهخدا
حدیقه ٔ قدس . [ ح َ ق َ ی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرتبه ٔ واحدیت که آنرا جبروت گویند. (آنندراج ).
-
حدیقه ٔ مسیلمه
لغتنامه دهخدا
حدیقه ٔ مسیلمه . [ ح َ ق َ ی ِ م ُ س َ ل ِ م َ ] (اِخ ) نام باغی در فناء حجر بر در یمامه ، از مسیلمه ٔ متنبی معروف به کذاب و جایگاه او. و مسیلمه را وحشی حبشی قاتل حمزه ٔ سیدالشهداء هم بدینجای کشت و آنرا حدیقةالرحمان می نامیدند بنام رحمان یمامه که لقب...
-
حدیقة برشلونة
لغتنامه دهخدا
حدیقة برشلونة. [ ح َ ق َ ت ُ ب َ ش ِ ل َ ن َ ] (اِخ ) بستانی به برشلونه که سی هکتار مساحت دارد. و نزدیک آن موزه ٔتاریخ طبیعی وجود دارد. (الحلل السندسیة ج 2 ص 278).
-
حديقة الحيوان
دیکشنری عربی به فارسی
نمايشگاه جانوران , جايگاه دام ودد , دامگاه
-
حديقة الحيوانات
دیکشنری عربی به فارسی
باغ وحش(-) پيشوند بمعني حيوان - جانور و متحرک
-
جستوجو در متن
-
حدیقةالحقیقة
لغتنامه دهخدا
حدیقةالحقیقة. [ ح َ ق َ تُل ْ ح َ ق َ ] (اِخ ) حدیقه ٔ سنائی .نام مثنویی معروف است . رجوع به حدیقه ٔ سنائی شود.
-
کوه سنب
لغتنامه دهخدا
کوه سنب . [ سُمْب ْ ] (نف مرکب ) کوه سنبنده . آنکه کوه را سوراخ کند. (فرهنگ فارسی معین ) : کوه سنب از خدنگ قاف شکاف چرخ دوز از سنان ناوک لاف .سنائی (حدیقه از فرهنگ فارسی معین ).
-
صلبوت
لغتنامه دهخدا
صلبوت . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) جمعةالصلبوت ؛ روز جمعه ای که وفات عیسی در آن روز بود : زآنکه عیسیت را سوی لاهوت هست در راه جمعةالصلبوت .سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 112).
-
منت
لغتنامه دهخدا
منت . [ م ُن ْ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) مُنَّة. قوت و توانایی : در ره شرع و فرض و سنت خویش مِنت حق شمر نه مُنت خویش . سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 77).رجوع به مُنَّة شود.
-
بامره
لغتنامه دهخدا
بامره . [ م ُرْ رَ ] (اِخ ) صورتی از ابومرة. و آن کنیه ٔ ابلیس است . (آنندراج ). شیطان . ابوخلاف : نیست اندر جهان نکونفسی نا کسی مانده چرخ را نه کسی اندرین کارگاه بامره تو به لاحولشان مشو غره .سنائی (از شرح حدیقه ).