کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدیث حسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح ُ ] (ع اِمص ) نیکوئی . (ترجمان عادل ). نیکوی . نیکی . بهجت . خوبی . جمال . بَهاء. خوبرویی . زیبائی . اورنگ . افژنگ . غبطت . ملاحت . رونق . (ناظم الاطباء). فروغ . نزاکت . لطافت . خوشی . (ناظم الاطباء). درستی . صحت . استواری . نقیض قبح . ج ، ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن حسن براد مدینی . از روات حدیث است .
-
حسن ادنی
لغتنامه دهخدا
حسن ادنی . [ ح َ س َ ن ِاَ نا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح رجال و درایت ، به حدیثی گویند که نسبت آن به حدیث حسن ، مثل صحیح ادنی است نسبت به حدیث صحیح که در محل خود گذشت .
-
حسن اعلی
لغتنامه دهخدا
حسن اعلی . [ ح َ س َ ن ِ اَ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح رجال و درایت حدیثی است که نسبت آن به حسن ، مثل حدیث صحیح اعلی است ، نسبت به حدیث صحیح .
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (ع اِ) (حدیث ...) در اصطلاح علم درایت نوعی از احادیث به این لقب شناخته شود. آملی گوید: و حسن آن است که در اسناد آن تهمتی نباشد،و شاذ نبود... و بعضی از متأخران گفتند: حسن آن است که در او ضعفی غیرمحتمل نباشد. و صلاحیت آن داشته باشد ک...
-
رامشینی
لغتنامه دهخدا
رامشینی . (اِخ ) شیرویه مظفربن حسن بن حسین بن منصور رامشینی . او ازابومحمد حسن بن احمدبن محمد ابهری صفار حدیث روایت کرد و معدانی از او روایت دارد. (از معجم البلدان ).
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن .از روات حدیث بود. رجوع به ابوغسان (عوف ...) شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن بشر. از روات حدیث است .
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن ربیع. از روات حدیث است .
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن موسی الاشیب . از روات حدیث است .
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن یزید کوفی . از روات حدیث است .
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن سجّادة. از روات حدیث است .
-
خراز
لغتنامه دهخدا
خراز. [ خ َرْ را ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عبادالخراز از بغدادیان بود و از هاشم رفاعی و حسن بن عرفه حدیث شنید و در مکه حدیث گفت . (از انساب سمعانی ).
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) خالدبن بسیط. از حسن بصری حدیث کند.
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) حسن بن سوار. از روات حدیث است .