کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هدة
لغتنامه دهخدا
هدة. [ هََ دَ / هََ دْ دَ ] (اِخ ) موضعی است میان عسقان و مکه یا آن از طائف است . (منتهی الارب ). جایی است بین مکه و طائف . (معجم البلدان ).
-
حدت
فرهنگ فارسی معین
(حِ دَّ) [ ع . حدة ] (اِمص .) 1 - تندی ، تیزی . 2 - خشم ، غضب .
-
حدت
لغتنامه دهخدا
حدت . [ ح ِدْ دَ ] (ع اِمص ) تیزی . (دهار). تندی . (آنندراج ). سعرة. خشم . غضب . قوت غضب : از حدت وسورت پادشاهان بر حذر باید بودن . (گلستان ). از سر حدت مزاج و خشونت طبع بر لجاج اصرار مینمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 36). رجوع به حدة شود. || تیز...
-
حدت
لغتنامه دهخدا
حدت . [ ح ِدْ دَ ] (ع مص ) تیزی کردن و تندی نمودن . تیزی کردن . (دهار). تیزی کردن برکسی . (تاج المصادر بیهقی ). || تیز شدن . (زوزنی ). || تیز شدن شمشیر. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به حده شود.
-
حدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حدّة] [قدیمی] heddat ۱. تیزی؛ برندگی.۲. تندی.۳. [مجاز] خشم؛ غضب.۴. (موسیقی) زیر بودن صدا.
-
جستوجو در متن
-
تیز فهمی
دیکشنری فارسی به عربی
حدة , فطنة
-
تیز هوشی
دیکشنری فارسی به عربی
حدة , فطنة
-
غیرهمفکر
دیکشنری فارسی به عربی
علي حدة
-
سوا
دیکشنری فارسی به عربی
علي حدة , منفصلا
-
مجزا
دیکشنری فارسی به عربی
علي حدة , مجرد , منفصل
-
جداگانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jodāgāne ۱. علیحده؛ تنها.۲. (قید) بهطور انفرادی؛ تنهایی.
-
جدا
دیکشنری فارسی به عربی
آخر , بشدة , عدة , علي حدة , منفصل , منفصلا
-
وحودة
لغتنامه دهخدا
وحودة. [ وُ دَ ] (ع مص ) وحادة. وحود. وحد. وحدة. حدة. تنها و یکتا ماندن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حدت
فرهنگ فارسی معین
(حِ دَّ) [ ع . حدة ] (اِمص .) 1 - تندی ، تیزی . 2 - خشم ، غضب .
-
کنار
دیکشنری فارسی به عربی
اضافت الي , بعيدا , حافة , حد , دعامة , راند , شفة , عتلة , علي حدة , قائمة , قادم , مصرف , من قبل