کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حداقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حداقل
مترادف و متضاد
کمینه، دستکم، لااقل ≠ حداکثر، بیشینه
برابر فارسی
دست کم، کمینه
دیکشنری
barely, minimum, skeleton
-
جستوجوی دقیق
-
حداقل
واژگان مترادف و متضاد
کمینه، دستکم، لااقل ≠ حداکثر، بیشینه
-
حداقل
فرهنگ واژههای سره
دست کم، کمینه
-
حداقل
لغتنامه دهخدا
حداقل . [ ح دْ دِ اَق َل ل ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) دست کم . رجوع بحد بمعنی اندازه شود.
-
حداقل
دیکشنری فارسی به عربی
حد ادني
-
حداقل
واژهنامه آزاد
کمترین، کمترین اندازه.
-
واژههای مشابه
-
minimum stay
حداقل اقامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کوتاهترین زمان لازم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص، در ازای نرخ ثابتی که دستاندرکاران گردشگری تعیین کردهاند
-
minimum service
حداقل خدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کمترین امکانات و تسهیلات پیشبینیشده در خدمات گردشگری و جهانگردی بهویژه در مهمانخانهها/ هتلها
-
minimum connection time, MCT, minimum connecting time
حداقل زمان انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] حداقل زمان مجاز برای جابهجایی مسافر از یک وسیلۀ نقلیه بهوسیلۀ نقلیۀ دیگر، براساس زمان ورود و خروج برنامهریزیشدۀ آنها
-
minimum continuous speed
حداقل سرعت پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] حداقل سرعتی که در آن لوکوموتیو تحت بارگذاری سنگین میتواند بدون آسیب دیدن موتور کشنده بهطور پیوسته حرکت کند
-
خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن را سرنگون کرده باشد
دیکشنری فارسی به عربی
آس
-
واژههای همآوا
-
حد اقل
فرهنگ واژههای سره
کمینه
-
جستوجو در متن
-
minimax
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حداقل