کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حدادی
واژگان مترادف و متضاد
آهنگری
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابوبکربن علی بن محمد عبادی حداد یمنی . فقیه حنفی . متوفی 800 هَ . ق . او راست : الجوهر المنیر. الرحیق المختوم در فقه . سراج الظلام در شرح هاملیة. السراج الوهاج شرح مختصر قدوری . کشف التنزیل در تفسیر. النور المستنیر در شرح ...
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) احمدبن منصور. رجوع به شهاب الدین احمدبن منصور شود.
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) بلخی . محمدبن موسی . کاتب حسین بن علی بود. شعر او در زمان خویش مشهور گردیدو امثال و کلمات قصار بسیار دارد. گویند: بلخ چهار کس بیرون داده است : ابوالقاسم کعبی در علم کلام و ابوزید بلخی در بلاغت و سهل بن حسن در شعر فارسی و م...
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) عِبادی . رجوع به حدادی ابوبکر شود.
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) علی بن محمدبن حاتم بن دینار قومسی حدادی (منسوب بحداده ٔ دامغان ). مولای بنی هاشم بود. در بیروت از عباس بن ولید و در حمص از احمدبن معمر و در عسقلان از محمدبن حماد طهرانی و در مصر از ربیعبن سلیمان مرادی حدیث شنید و نیز در قی...
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) محمدبن حسین بن محمدبن موسی بن مهران حدادی مروزی . وی در مرو و بخارا از جانب قضاة حکومت میکرد. و از محمدبن علی و ابراهیم حافظ،روایت دارد. و عده ای از وی روایت کنند. (سمعانی ).
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) محمدبن خلف حداد موسی معروف به حدادی . از ابی اسامة و جز وی روایت دارد و دارقطنی و جز او از وی روایت کرده اند. (سمعانی ).
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) محمدبن زیاد قومسی حدادی (منسوب بحداده ٔ دامغان ) وی از احمدبن منیع بغوی روایت کند، و امام ابوبکراحمدبن ابراهیم از وی . (سمعانی معجم البلدان ).
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) محمدبن المؤید. ملقب به شمس الدین . رجوع به محمد... شود.
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْ دا ] (حامص ) شغل حداد. آهنگری . || (اِ) دکان حداد. || (ص نسبی ) نسبت به حداد. (سمعانی ).- مثل کوره ٔ حدادی سوختن ؛ تب گرم داشتن .
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْدا ] (اِخ ) او راست : «تحفة اللغة». (کشف الظنون ).
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح َدْدا ] (اِخ ) طاهربن محمدبن نصربن حسین بن سپهبد مطوعی صوفی بخاری حدادی واعظ زاهد. او راست : «عیون المجالس و سرور المدارس ». وی از مردم بخارا بود و برخی از پدرانش آهنگر بودند. او در قریه ٔ بزده از اعمال نخشب سکونت داشت و در برده [ کذا ] د...
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح ِ ی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به حداد، بطنی از محارب . (سمعانی ).
-
حدادی
لغتنامه دهخدا
حدادی . [ ح ُ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب به حداد که بطونی است . (سمعانی ).