کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجیل
لغتنامه دهخدا
حجیل . (اِخ ) ابن قدامة یربوعی . أموی در «المغازی » گوید: که در جنگ ردّة همراه خالدبن ولید بود و او خبر قتل مالک بن نویرة را برای ابوبکر آورد. (الاصابه قسم 3 ج 2 ص 59).
-
حجیل
لغتنامه دهخدا
حجیل . [ ح َ ] (ع ص ) اسب محجل به سه عضو. (منتهی الارب ). اسبی که سه دست و پای وی سفید باشد. (ناظم الاطباء).
-
حجیل
لغتنامه دهخدا
حجیل .[ ح َ ] (اِخ ) آبی در صمّان است . أفوه اودی گوید:و قد مرت کماة الحرب مناعلی ماء الدفیفةو الحجیل .(معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
هجیل
لغتنامه دهخدا
هجیل . [ هََ ] (ع اِ) راه هموار پست . ج ، هجال . (منتهی الارب ). ارض مطمئن . (اقرب الموارد). رجوع به هجل شود.