کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حجة ایروانی
لغتنامه دهخدا
حجة ایروانی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به حجت ایروانی شود.
-
حجة شرع
لغتنامه دهخدا
حجة شرع . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجت شرع شود.
-
حجة طباطبائی
لغتنامه دهخدا
حجة طباطبائی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ طَ طَ ] (اِخ ) رجوع به حجت طباطبائی شود.
-
حجة عصر
لغتنامه دهخدا
حجة عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حجت عصر شود.
-
حجة علوی
لغتنامه دهخدا
حجة علوی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ناصرخسرو شود.
-
حجة قائم
لغتنامه دهخدا
حجة قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) رجوع به حجت قائم شود.
-
حجة مشهدی
لغتنامه دهخدا
حجة مشهدی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ م َ هََ ] (اِخ ) رجوع به حجت مشهدی شود.
-
حجة کوه کمری
لغتنامه دهخدا
حجة کوه کمری . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ک َ م َ ] (اِخ ) رجوع به حجت کوه کمری شود.
-
واژههای همآوا
-
هجه
لغتنامه دهخدا
هجه . [ هَِ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میشه پاره بخش کلیبرشهرستان اهر، واقع در دوازده هزار و پانصدگزی باخترکلیبر و 13 هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل و دارای 131 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قره سو و چشمه و محصول آن...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حجة، علی بن عبداﷲبن حجّة حموی حنفی ، ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوبکر و مشهور به ابن حجة. رجوع به ابن حجة (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکربن علی ...) و علی بن عبداﷲبن حجة... شود.
-
ابوالمحاسن
لغتنامه دهخدا
ابوالمحاسن . [ اَ بُل ْ م َ س ِ ] (اِخ ) ابن حجة. رجوع به ابوبکربن علی مکنی به ابوالمحاسن و معروف به ابن حجة و رجوع به ابن حجة ابوالمحاسن تقی الدین ... شود.
-
اضحی
فرهنگ فارسی معین
(اَ حا) [ ع . ] (اِ.) عیدقربان ، دهم ذی حجه .
-
ذوالحجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذوالحجَّة] ‹ذیالحجه› zolhajje ماه دوازدهم از سال قمری؛ پس از ذوالقعده و پیش از محرم؛ ذیحجه؛ ماه حج.
-
یوم النفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹یومالنفور› yo[w]monnafr روز دوازدهم ذیحجّه که حُجاج از منی بهسوی مکه حرکت میکنند.