کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حجم
/hajm/
معنی
۱. (ریاضی) مقداری از فضا که در تصرف جسم باشد.
۲. (ریاضی) جسم فضایی.
۳. [مجاز] اندازه؛ مقدار: حجم کارمان زیاد است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جرم، شکل،
۲. گنج، گنجایش
۳. اندازه
۴. ظرفیت
برابر فارسی
گنجایش
دیکشنری
bulk, mass , volume
-
جستوجوی دقیق
-
حجم
واژگان مترادف و متضاد
۱. جرم، شکل، ۲. گنج، گنجایش ۳. اندازه ۴. ظرفیت
-
حجم
فرهنگ واژههای سره
گنجایش
-
حجم
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - برآمدگی و کُلفتی چیزی . 2 - مقداری از فضا که جسم آن را اشغال می کند.
-
حجم
لغتنامه دهخدا
حجم . [ ح َ ] (ع اِ) ستبرا. ستبری .ستبرنا. سطبری . سطبرا. گندگی . کلفتی . هنگفتی . ضخامت . ثخن . فداء. جسامت : با قلت اجزاء و خفت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان محمود سبکتکین و برخی از احوال آل سامان . (تاریخ یمینی . نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ م...
-
حجم
لغتنامه دهخدا
حجم . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . منع کردن از چیزی . بستن دهان شتر تا نگزد. || مکیدن کودک پستان مادر را.مَص ّ. نیشتر زده خون مکیدن به شیشه و شاخ . حجامت کردن . || گوشت باز کردن از استخوان وقت خوردن . || برآمدن پستان دختر. (منتهی الارب ).
-
حجم
دیکشنری عربی به فارسی
اندازه , قد , مقدار , قالب , سايز , ساختن يارده بندي کردن برحسب اندازه , چسب زني , اهارزدن , بر اورد کردن , حجم , جلد
-
حجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: حُجُوم] hajm ۱. (ریاضی) مقداری از فضا که در تصرف جسم باشد.۲. (ریاضی) جسم فضایی.۳. [مجاز] اندازه؛ مقدار: حجم کارمان زیاد است.
-
حجم
دیکشنری فارسی به عربی
حجم , معظم
-
حجم
واژهنامه آزاد
گُنج، گُنجا، گُنجایش.
-
واژههای مشابه
-
volume regulation, volume control
واپایی حجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] روشی مستقیم برای واپایش و تعیین حجم قابلبرداشت معمولاً بهصورت سالانه با استفاده از محاسباتی که براساس حجم و رویش موجودی سرپا صرفنظر از سطح انجام میشود
-
underrun/ under-run, undercut 3
کسر حجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اختلاف حجم بریدهشده با حجم برآوردشده هنگامی که حجم بریدهشده از حجم برآوردشده کمتر باشد
-
واحد حجم
لغتنامه دهخدا
واحد حجم . [ ح ِ دِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی که برای سنجش گنج یا حجم اجسام به کار میرود. واحد حجم در دستگاه .S.T.M و .S.K.M متر مکعب (m3) است و آن مکعبی است که ابعادش (طول و عرض و ارتفاع ) یک متر باشد. رجوع به مترمکعب شود. از اضعاف آن کیل...
-
overrun
اضافهحجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اختلاف حجم بریدهشده با حجم برآوردشده، هنگامی که حجم بریدهشده از حجم برآوردشده بیشتر باشد
-
volume table
جدول حجم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدول میانگین تخمینی حجم توده یا درخت براساس مقدار متغیرهای منتخب که بهآسانی قابل اندازهگیری هستند