کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
هجری
فرهنگ واژههای سره
فرارو
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هََ ج َ ری ی ] (اِخ ) ... معلم . زهربن جناده ٔ هجری معلم ، مکنی به ابوعبداﷲ از عطاء و ابن بریده روایت دارد، عیسی بن یونس و ابونمیله را از وی روایت است . (اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ] (اِخ ) ... افشار. پسر سلطان افشار وموسوم به قاسم بیک و متخلص به هجری است . ترکیب بند مسدسی گفته است که شهرت دارد و این بیت هم از اوست :من نه آنم که مرا از تو شکایت باشدمن و اظهار غمت این چه حکایت باشد.(از مجمعالخواص ص 72).
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ] (اِخ ) اصفهانی . میرزاصادق . رجوع به صادق شود.
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ] (اِخ ) اندجانی (ملا...) مردی فقیر است . در اوایل لوند و اوباش بود. اما آخر روی به گوشه ٔ فقر و درویشی آورد. از اوست این مطلع:بر رخ نشسته گرد ملامت بسی مرانبود عجب اگر نشناسد کسی مرا.(از مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی چ حکمت ص 155). از...
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ] (اِخ ) تفرشی . اسمش میرزا ابوالقاسم ولد میرزا صادق تفرشی بوده . در اصفهان تحصیل کرده و به رشت رفته و در آنجا از خوان اکرام و انعام هدایت اﷲخان رشتی مائده خوار بوده تا رحلت نموده است . او راست :خوش آنکه چون از دست او من نالم او خنجر زند...
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ] (اِخ ) هراتی . ملاهجری فرزندهرات است . افیون بسیار میخورد. از اوست این مطلع:ای که با مدعیان کار تو لطف و کرم است در حق اهل وفا این چه جفا و ستم است .(از مجالس النفائس ، امیر علیشیر نوائی ص 165). هجری از شعرای قرن نهم است .
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ] (اِخ ) یزدی . محمد شریف . شاعر یزدی . اصلاً تهرانی بوده و چون در یزد نشو و نما یافته به هجری یزدی مشهور شده و مدتی از طرف شاه تهماسب صفوی (930 - 984 هَ . ق .) به فرمانداری یزد منسوب شده و یکبار دراثر حسن خدمت به وزارت رسیده است . معروف...
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [ هَِ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به هجرت نبوی . تاریخ هجری که از سال 622 م . آغاز میشود. (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به «تاریخ هجری » شود.
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری . [هََ ج َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به هجر که از بلاد اقصی یمن باشد. (سمعانی ). منسوب به هجر. (منتهی الارب ).
-
هجری
لغتنامه دهخدا
هجری .[ هَِ ] (اِخ ) فرغانی . رجوع به هجری اندجانی شود.
-
هجری
فرهنگ فارسی معین
(ه ) [ ع . ] (ص .) منسوب به تاریخ هجرت پیامبر.
-
هجری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به هجرة) [عربی: هجریّ] hejri مربوط به هجرت پیغمبر اسلام: تقویم هجری.
-
جستوجو در متن
-
petrous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرتقال، حجری، سنگی، سخت