کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجرۀ آرامگاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tomb chamber
حجرۀ آرامگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] حجرهای که از آن به جای آرامگاه استفاده میشود
-
واژههای مشابه
-
حجره
واژگان مترادف و متضاد
۱. دکان، دکه، غرفه، مغازه، تجارتخانه ۲. کلبه، اتاق، خانه ۳. اتاق طلبه ۴. دکان تاجر
-
cryptand
حجره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واحد مولکولی متشکل از مجموعهای چندحلقهای که یک حفرۀ مولکولی به وجود میآورد که میتواند واحد دیگری، یعنی کاتیون یا آنیون یا مولکول خنثی، را بهعنوان مهمان در خود نگه دارد
-
حجره
فرهنگ فارسی معین
(حُ رِ) [ ع . حجرة ] (اِ.) خانه ، اتاق . ج . حجرات .
-
حجره
لغتنامه دهخدا
حجره . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جایی است که در میان سیاه چال واقع بود و ارمیای نبی را آنجا حبس نمودند. (ارمیا 37:16، قاموس کتاب مقدس ).
-
حجره
لغتنامه دهخدا
حجره . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) پاره ای زمین دیوار در کشیده ٔ مسقف . پاره ای از زمین . (دهار). ج ، حُجَر، حُجرات ، حُجَرات و حُجُرات . || در تداول فارسی زبانان ، اطاق طلبه در مدرسه . || دکان تاجر. || هریک از خلوتهای حمام : حمامی دارای ده حجره . || خانه ٔ خر...
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ ج َ رَ ] (ع اِ) یکی سنگ . ج ، احجار، حجاره .
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ ج َ رَ ] (ع ص ) ارض حجرة، زمین بسیار سنگ . سنگلاخ .
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ رَ ] (اِخ ) نام بلده ای به یمن . (معجم البلدان ). قصبه ای است به یمامه (مهذب الاسماء). شاید بنو حجرة بدان منسوب باشند. (صبح الاعشی ج 1 ص 335 و 334).
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) ناحیه ٔ سرای . ج ، حجر. حجرات . حواجر، یقال للرجل اذا کثرماله انتشرت حجرته ، و فی المثل یربض حجرةً و یرتعی وسطاً.
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) رجوع به حجره شود.
-
حجرة
دیکشنری عربی به فارسی
اطاق کوچک , خوابگاه (کشتي) , کلبه , کابين , مهاجرت , کوچ
-
حجره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حجرَة، جمع: حُجَرات] hojre ۱. اتاقی در مدرسه یا کاروانسرا.۲. [قدیمی] غرفه؛ اتاق.۳. [قدیمی] خانه.۴. [قدیمی] ناحیه.
-
حجره
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة