کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجره و دفتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجره و دفتر
فرهنگ گنجواژه
محل تجارت.
-
واژههای مشابه
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ ج َ رَ ] (ع اِ) یکی سنگ . ج ، احجار، حجاره .
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ ج َ رَ ] (ع ص ) ارض حجرة، زمین بسیار سنگ . سنگلاخ .
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) رجوع به حجره شود.
-
حجرة
دیکشنری عربی به فارسی
اطاق کوچک , خوابگاه (کشتي) , کلبه , کابين , مهاجرت , کوچ
-
tomb chamber
حجرۀ آرامگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] حجرهای که از آن به جای آرامگاه استفاده میشود
-
حجرة المعاطف
دیکشنری عربی به فارسی
رخت کن
-
single-chambered tomb
آرامگاه تکحجرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک حجره
-
chambered tomb/ chamber tomb
آرامگاه حجرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک یا چند حجره
-
shaft-and-chambered tomb
آرامگاه حجرهای چاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آرامگاهی حجرهای که در انتهای یک چاه عمودی ساخته شده است
-
جستوجو در متن
-
شاگرد
لغتنامه دهخدا
شاگرد. [ گ ِ ] (اِ) آموزنده ٔ علم یا هنر نزد کسی . (فرهنگ نظام ). کسی که در نزد معلم و استاد تحصیل علم و کمال یا صنعت کند و کسی که در مدرسه به تحصیل بپردازد. تلمیذ و محصل و متعلم . (ناظم الاطباء). تلمیذ. (آنندراج ). کسی که در نزد معلم و استاد کسب علم...
-
میر
لغتنامه دهخدا
میر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث ). امیر و پادشاه و سلطان . (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره ٔ اضافه هم آید مثل لفظ میرآب ، به معنی داروغه ٔ آب و میردریا که آن را در عرف این دی...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...