کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حجرات
/hojo(a)rāt/
معنی
چهلونهمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۸ آیه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اطاقها، حجرهها، خانهها، غرفهها، کلبهها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجرات
واژگان مترادف و متضاد
اطاقها، حجرهها، خانهها، غرفهها، کلبهها
-
حجرات
فرهنگ فارسی معین
(حُ جَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حجره .
-
حجرات
لغتنامه دهخدا
حجرات . [ ح َ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حَجَرَة.
-
حجرات
لغتنامه دهخدا
حجرات . [ ح ُ ج ُ / ح ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حجرة. (ترجمان عادل بن علی ). || (اِخ )نام سوره ٔ چهل و نهمین از قران کریم و آن مدنیه است و دارای هجده آیت ، پس از سوره ٔ فتح و پیش از سوره ٔ ق واقع است . و آغاز شود به : یا ایهاالذین آمنوا...
-
حجرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hojo(a)rāt چهلونهمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۸ آیه.
-
واژههای مشابه
-
حُجُرَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
حجره ها - اطاقها
-
اصحاب حجرات عزت
لغتنامه دهخدا
اصحاب حجرات عزت . [ اَ ب ِ ح ُ ج َ ت ِ ع ِزْ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصحاب حجرات العزة. در تداول حکمت اشراق ، بمعنی خردمندان است ،چه حجرات عزت در تداول ایشان کنایه از عقول است . رجوع به حکمت اشراق چ کُرْبَن ص 245 و حاشیه ٔ آن شود.
-
واژههای همآوا
-
حُجُرَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
حجره ها - اطاقها
-
جستوجو در متن
-
حجره
فرهنگ فارسی معین
(حُ رِ) [ ع . حجرة ] (اِ.) خانه ، اتاق . ج . حجرات .
-
ق
لغتنامه دهخدا
ق . [ قاف ] (اِخ )نام سوره ٔ پنجاهمین قرآن که در مکه نازل شد و 45 آیه دارد، پس از سوره ٔ حجرات و پیش از سوره ٔ ذاریات .
-
فتح
لغتنامه دهخدا
فتح . [ ف َ ] (اِخ ) سوره ٔ چهل وهشتم از قرآن . از سوره های مدنی و دارای بیست ونه آیت است ، پیش از سوره ٔ حُجُرات . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
حجرة
لغتنامه دهخدا
حجرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) ناحیه ٔ سرای . ج ، حجر. حجرات . حواجر، یقال للرجل اذا کثرماله انتشرت حجرته ، و فی المثل یربض حجرةً و یرتعی وسطاً.