کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجرا
لغتنامه دهخدا
حجرا. [ ح ِ ] (اِخ ) از دهات دمشق است . عده ای بدانجا منسوبند. محمدبن عمربن عبداﷲبن رافعبن عمرو طائی حجراوی از آنجا است . وی از پدرش از جدش روایت دارد، و پسرش یحیی بن عبدالحمید از وی ، و نیز عمروبن عتبةبن عمارةبن یحیی بن عبدالحمیدبن یحیی بن عبدالحمید...
-
واژههای مشابه
-
حِجْراً
فرهنگ واژگان قرآن
هرچيزي که با تحريم ممنوع شده(حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده يعني بر تو حرام است که متعرض من شوي ، چون ماه حرام است)
-
واژههای همآوا
-
هجرع
لغتنامه دهخدا
هجرع . [ هَِ رَ / هََ رَ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). || درازبالای سبک گوشت . (منتهی الارب ). طویل ممشوق . (اقرب الموارد). || دیوانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درازقامت لنگ . (منتهی الارب ). || سگ سلوقی خفیف چست . (م...
-
حِجْراً
فرهنگ واژگان قرآن
هرچيزي که با تحريم ممنوع شده(حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده يعني بر تو حرام است که متعرض من شوي ، چون ماه حرام است)
-
هَجْراً
فرهنگ واژگان قرآن
ترک و جدايي
-
جستوجو در متن
-
مَحْجُوراً
فرهنگ واژگان قرآن
ممنوع شده با تحریم (حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده يعني بر تو حرام است که متعرض من شوي ، چون ماه حرام است)
-
مُّرِيبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شك كننده (کلمه مريب اسم فاعل از ارابه ميباشد که به معناي القاء شبهه در قلب است ، و اگردر عبارت "إِنَّهُمْ لَفِي شَکٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ" شک را با اين کلمه توصيف کرده به منظور تاکيد همان شک است ، مانند ظلا ظليلا و حجابا مستورا و حجرا محجورا و امثال آن )
-
جاسی
لغتنامه دهخدا
جاسی . (ع ص ) نعت فاعلی از جَسْوْ سخت . || درشت . (منتهی الارب ). || طحال جاسی ، سپرز صلب : و اذا ضمد بورقة الورم السوداوی الجاسی سکنه ولیّنه . (مفردات ابن البیطار). فاما الیمانی فانه شبیه فی عظمه بالعفصة اسود حفیف یحمل فی داخله حجراً جاسیاً. (مفردات...
-
مجرمین
لغتنامه دهخدا
مجرمین . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مجرم . مردمان مجرم و گناهکاران . (ناظم الاطباء) : یوم یرون الملَّئکة لابشری یَوْمَئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً. (قرآن 22/25). قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیراً للمجرمین . (قرآن 17/28). انا کذا̍لِک َ نفعل با...
-
اجر
لغتنامه دهخدا
اجر. [ اَ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است در راه قیروان به بونة، پس از جلولاء (بقول ابی عبید) وآن دارای دیوار و پل است و سنگلاخ است و راه آن دشوار و شیرناک است و همواره بادی شدید در آنجا میوزد و از این رو گفته اند: اذا جئت َ اجَرَ فعجّل فان ّ فیه حجراً یبری...
-
صردقاشان
لغتنامه دهخدا
صردقاشان . [ ص َ دِ ] (اِخ ) (رستاق ...) نزدیک کاشان موغار چشمه ای هست و خاصیت او آنکه هر چه در آنجا اندازند از سفال و کلوخ و گل و ظرفهای شکسته متلائم و مجتمع گرداند و منقلب شود بسنگ تا غایتی که درویشان و ضعیف حالان آن دیه و مسکینان و همسایگان آنجا ر...
-
حجرالولادة
لغتنامه دهخدا
حجرالولادة. [ ح َ ج َ رُل ْ وِ دَ ] (ع اِ مرکب ) حجرالعقاب . اکتمکت . گن ابلیس . حجرالنسر. حجر البحری . حجرالبهت . حجرالنسا. حجرالماسکة. حجرالیسر. ایاطیطس .صاحب تحفه در ذیل کلمه ٔ حجرالیسر گوید: سنگی است سفید و مدور و صاف و از حجاز خیزد و قسمی از اکت...