کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجاب را رعایت کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حجاب زدن
دیکشنری فارسی به عربی
حجاب
-
حجاب حاجز
دیکشنری فارسی به عربی
بطن , حجاب حاجز
-
حجاب برداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اکشف
-
حجاب یا پرده گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
حجاب حاجز
-
در زیر حجاب نگاه داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
کفن
-
جستوجو در متن
-
رعایت
لغتنامه دهخدا
رعایت . [ رِ ی َ ] (ع اِمص ) رعایة. نگاهداشت . نگاهداری . نگاه داشتن حق کسی را. (فرهنگ فارسی معین ). نگاهداشت حق . حفظ. نگاهداری . نگهداری . نگهداشت . (ازیادداشت مؤلف ) : حقوق هواخواهی و اخلاص دولت به رعایت رسانیده شد. (کلیله و دمنه ).- به رعایت خدم...
-
filter turn
گردش تقدمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حرکتی گردشی که در ضمن انجام آن باید حق تقدم وسایل نقلیه و عابران پیاده را رعایت کرد
-
اِرتَدَتِ الحجابَ
دیکشنری عربی به فارسی
حجاب را رعايت کرد , خود را پوشاند
-
مصلحت نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
مصلحت نگاه داشتن . [ م َ ل َ ح َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) رعایت مقتضای زمان و مکان کردن . رعایت صلاح کار کردن . جانب صواب کارها نگه داشتن : بوسهل حمدوی مردی کافی و دریافته است . وی را عارضی باید کرد و تو را وزارت تا من از دور مصلحت نگاه می دارم و اشارتی ...
-
رعایت کردن
لغتنامه دهخدا
رعایت کردن . [ رِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاس داشتن . (رعیت و غیره را) || نگاه داشتن حق کسی را. (فرهنگ فارسی معین ) : باید که حق من و خدمت قدیمم در فرزندانم رعایت کرده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). حق وی [ قاید ] را رعایت باید کرد در فرزندانش و خی...
-
calligrapher, calligraphist
خوشنویس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] کسی که خط را با رعایت قواعد خوشنویسی مینویسد متـ . خطاط
-
ناشز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق، فقه) nāšez مردی که حقوق همسر خود را رعایت نمیکند.
-
پاس
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - نگهبانی ، حراست . 2 - رعایت ، احترام . 3 - یک نوبت از چهار نوبت شب . 4 - نگاهداشت ، حق شناسی . 5 - عمل حواله دادن کسی به جایی یا کس دیگری . ؛~ خاطر کسی را داشتن رعایت حال وی را کردن .
-
أخَلَّ بـ
دیکشنری عربی به فارسی
را نقض کرد , اخلال کرد در , را ناديده گرفت , کارشکني کرد در , را مختل کرد , اختلال کرد در , را بر هم زد
-
sketch map
نقشهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشۀ دستی ساده که بدون رعایت مقیاس و توجیه شکل، روابط اساسی مکانی را نمایش میدهد