کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حثرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حثرة
لغتنامه دهخدا
حثرة. [ ح َ ث َرَ ] (ع اِ) یکی حثر. غوره ٔ انگور. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
حسرت
واژگان مترادف و متضاد
اسف، افسوس، اندوه، تاسف، تحسر، دریغ، رشک، غبط، غبطه، غم، لهف
-
حسرت
فرهنگ واژههای سره
افسوس
-
هصرة
لغتنامه دهخدا
هصرة. [ هََرَ / هََ ص َ رَ ] (ع اِ) مهره ٔ افسون است که زنان با خود دارند و بدان مردان بند کنند. (منتهی الارب ).
-
هصرة
لغتنامه دهخدا
هصرة. [ هَُ ص َ رَ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هسرة
لغتنامه دهخدا
هسرة. [ هَُ رَ ] (ع اِ) نزدیکان و خویشان از اعمام و اخوال . (منتهی الارب ). اصل اسرة است ، و همزه به هاء بدل شده است . (از اقرب الموارد).
-
حسرت
فرهنگ فارسی معین
(حَ رَ) [ ع . حسرة ] (اِ.) افسوس ، دریغ .
-
حسرت
لغتنامه دهخدا
حسرت . [ ح َ رَ ] (ع اِ) (گل ...) نام گلی است که در ماه آخر زمستان بزیر برف روید و گل کند. پیازی خرد دارد و برگش ببرگ زنبق مانند است و گلی برنگ سرخ روشن و گاه زرد روشن و گاه سپید دارد . و از آن وی را حسرت گویند که وی آرمان دیدار بهار دارد لیکن هیچگاه...
-
حسرت
لغتنامه دهخدا
حسرت . [ح َ رَ ] (ع اِ مص ) حسرة. دریغ. (دهار). دریغ خوردن .(دهار). دریغ خوردن . ندامت . پشیمانی . (دهار) (ترجمان عادل ). تحسر. دریغ سخت . آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوه بر گذشته . (مهذب الاسماء). رشک . غبطه . غبن . افسوس . حسر. فسوس . ایر...
-
حسرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حسرة] hasrat ۱. افسوس خوردن؛ دریغ خوردن.۲. دریغ؛ افسوس.
-
حَسْرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
حسرت(حسر دراصل عبارت است از کنار زدن لباس از هر چيزي که ملبس به آن است و کنايه از برملا شدن ناتوانيهاست همچنين اندوه ندامت از فرصتي که از دست رفته از آن جهت که جهالتي که مسبب آن بوده بر ملا شده است)
-
حَصِرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
تنگ شده (در جمله حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اشاره به تنگي سينه به خاطر بخل و ترس مي کند)