کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتی القوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حتی القوه
/hattalqovve/
معنی
تا بتوان؛ بهاندازۀ توانایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حتی القوه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: حتّیالقوَّة] hattalqovve تا بتوان؛ بهاندازۀ توانایی.
-
واژههای مشابه
-
حتي
دیکشنری عربی به فارسی
زوج , تا , تااينکه , تاانکه , تاوقتيکه , کشت کردن , زراعت کردن , زمين را کاشتن , دخل پول , کشو , دخل دکان , قلک , يخرفت , وقتي که , تا وقتي که
-
حتی الامکان
فرهنگ فارسی معین
(حَ تَّ لْ اِ) [ ع . ] (ق .) تا بتوان (فره )، تا آن جا که ممکن است ، تا دست دهد.
-
حتی المقدور
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع . ] (ق مر.) تا می شود، تا بتوان ، تا حد توانایی .
-
حتي الآن
دیکشنری عربی به فارسی
تاکنون , تابحال , تا اينجا , پيش از اين , سابق بر اين
-
حتی الامکان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] hattal'emkān تا بتوان؛ تا جایی که ممکن است.
-
حتی الباب
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] hattalbāb تا پیش در؛ تا آستان در.
-
حتی المقدور
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] hattalmaqdur بهاندازۀ قدرت و توانایی؛ تا آنجا که بشود.
-
فلا حتی
دیکشنری فارسی به عربی
زراعي
-
جستوجو در متن
-
میزان القوه
لغتنامه دهخدا
میزان القوه . [ نُل ْ ق ُوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) دستگاهی که با آن قوه ٔ اشیا را سنجند. (یادداشت مؤلف ).نیروسنج . (لغات فرهنگستان ). رجوع به نیروسنج شود.
-
نیروسنج
لغتنامه دهخدا
نیروسنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) میزان القوه . (لغات فرهنگستان ). اسبابی که برای ارزشیابی یا اندازه گیری نیروها به کار می رود. (فرهنگ اصطلاحات علمی ).
-
رساغ
لغتنامه دهخدا
رساغ . [ رِ ] (ع اِ) سنگی است شبیه به خرچنگ ، در دوم سرد وقریب القوه به سرطان و جهت جلدی باصره و دمعه نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) . || رسنی که بر رسغ ستور و جز آن بندند و سپس آنرا به میخ استوار کنند تا رفتن نتواند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (...
-
حقی نازلی
لغتنامه دهخدا
حقی نازلی . [ ح َق ْ قی ی ِ ] (اِخ ) محمد حقی بن علی بن ابراهیم (متوفای 1301 هَ . ق .) از ایالت ایدین کوزل حصارَ، از نویسندگان است . او راست : 1- اسباب القوه من احسان القدرة فی آداب الاکل و الشرب . 2- البدور المسفرة من وجوه الاحادیث الواردة فی اتساع ...