کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حتود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حتود
لغتنامه دهخدا
حتود. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُتُد.
-
حتود
لغتنامه دهخدا
حتود. [ ح ُ ] (ع مص ) حتود بجائی ؛ مقیم شدن بدانجا. || خالص الأصل شدن . (از منتهی الارب ).
-
حتود
لغتنامه دهخدا
حتود.[ ح ُ ] (ع اِ) مشارع . (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
جستوجو در متن
-
حتد
لغتنامه دهخدا
حتد. [ ح ُ ت ُ ] (ع ص ) چشمهای باسلاق و آن علتی است که به چشم طاری شود و پلک را غلیظ کند و مژگان بریزد. عین حتد؛چشم که آب آن بند نشود. (منتهی الارب ). چشمه ای که آبش منقطع نشود. (آنندراج ). || جوهر چیزی و اصل آن . ج ، حَتَد، حَتود. (منتهی الارب ).