کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حب الغول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حب الغول
لغتنامه دهخدا
حب الغول . [ ح َب ْ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) شجره ٔ لبنی . عبهر. اصطراک . میعة. شجره ٔ مریم . ثمره ٔ شجرالاصطراک و در بیت المقدس ازآن دانه های سبحه کنند.
-
واژههای مشابه
-
pill
حَب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] فراوردههای دارویی به شکل دانههای گرد و کرویشکل کوچک
-
حَبِّ
فرهنگ واژگان قرآن
دانه (هم ریشه با محبت لذا درآیه 95سوره انعام از آن تعبیر به طينت مؤمن هم شده است که خداوند محبت خود را در آن جاي داده )
-
حُبَّ
فرهنگ واژگان قرآن
دوست داشتن
-
حب جیم، حب جیم خوردن
لهجه و گویش تهرانی
غیبت کردن
-
حب السعال
لغتنامه دهخدا
حب السعال . [ ح َب ْ بُس ْ س ُ ] (ع اِ مرکب ) حب سرفه ، و آن صمغ عربی و کتیرا و نشاسته است از هر یک دودرهم ، افیون یک درهم ، دارچین یک دانگ کوفته بیخته با لعاب بهدانه بسرشند و حب سازند و برای سرفه ٔ سرد، پوست بیخ بادیان و فلفل گرد از هر یک دو مثقال و...
-
حب السفرجل
لغتنامه دهخدا
حب السفرجل . [ ح َب ْ بُس ْ س َ ف َ ج َ ] (ع اِ مرکب ) بهدانه . صاحب اختیارات گوید: بپارسی به دانه گویند، بهترین آن بود که از به ترش گیرند و طبیعت وی سرد و تر بود در دویم و ملینی بود بی قبض و نافع بود جهت خشونت حلق و قصبه و شش و لعاب وی ترطیب کند و ی...
-
حب السکبینج
لغتنامه دهخدا
حب السکبینج . [ ح َب ْ بُس ْ س َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به سگ بینج شود.
-
حب السلاطین
لغتنامه دهخدا
حب السلاطین . [ ح َب ْ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) دَند. کرچک هندی . صاحب اختیارات بدیعی در دند گوید حب خطائی است .
-
حب السمنة
لغتنامه دهخدا
حب السمنة. [ح َب ْ بُس ْ س ِ ن َ ] (ع اِ مرکب ) نقل خواجه . حبةالسمنة. حب الحنکلاء. قسم صغیر حب ّالزلم . حبی است سیاه رنگ از نخود کوچکتر و خراسانیان آنرا نقل خواجه خوانند. پوست وی بغایت سیاه بود و مغز وی سفید. و طبیعت وی گرم و تر بود در اول و گویند د...
-
حب السناد
لغتنامه دهخدا
حب السناد. [ ح َب ْ بُس ْ س ِ ] (ع اِ مرکب ) حب القنیدی .
-
حب السوداء
لغتنامه دهخدا
حب السوداء. [ ح َب ْ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به حبةالسوداء شود.
-
حب السودان
لغتنامه دهخدا
حب السودان . [ ح َب ْ بُس ْ سو ] (ع اِ مرکب ) تشمیزج . چشم .
-
حب الشبیار
لغتنامه دهخدا
حب الشبیار. [ ح َب ْ بُش ْ ش َب ْ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به حب شب یار شود.