کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حبوه
/ha(e,o)bve/
معنی
اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد میرسد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبوه
فرهنگ فارسی معین
(حَ وَ) [ ع . حَبْوة ] 1 - (مص م .) بخشیدن ، عطا کردن . 2 - (ص .) لاغری زیاد. 3 - بازداشتن .
-
حبوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبوَة] (فقه) [قدیمی] ha(e,o)bve اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد میرسد.
-
حبوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبوَة] [قدیمی] ho(a)bve پوششی که بر تن میپیچند، از قبیل لُنگ، پارچه، یا عمامه.
-
حبوه
واژهنامه آزاد
حبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود و در اصطلاح فقهی عبارت است از بخشی از ترکه مرد متوفی که پیش از تقسیم ارث میان وارثان، به بزرگ ترین پسرش می رسد. برخی فقها مفهوم حبوه را در منابع فقهی به همان معنای لغوی دانسته اند،...
-
واژههای مشابه
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ ح َب ْ وَ ] (ع مص ) حباء. بخشیدن بی پاداش و منت ، یا عام است . || بازداشتن از عطیة، و لغت از اضداد است . (منتهی الارب ).
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ ح َب ْ وَ/ ح ِب ْ وَ / ح ُب ْ وَ ] (ع مص ، اِمص ) دهش . بخشش . بخشیدن . عطاء. دادن . || نوعی از نشستن و آن جامه را در خود پیچیده یا پشت و ساقین را به فوطه بسته نشستن است . || اسم است از احتباء. || (اِ) آنچه بدان احتبا کنند. (منتهی الارب ).
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ح ِب ْ وَ ] (ع مص ) عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
حبوه بستن
لغتنامه دهخدا
حبوه بستن . [ ح ُب ْ وَ / وِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) احتباک . (تاج المصادر). رجوع به احتباک شود.
-
جستوجو در متن
-
حباء
لغتنامه دهخدا
حباء. [ ح َ ] (ع مص ، اِ) حبوة.
-
حبیة
لغتنامه دهخدا
حبیة. [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) حبوة. و آن نوعی از نشستن است . (منتهی الارب ).
-
حبی
لغتنامه دهخدا
حبی . [ ح ُ با / ح ِ با ] (ع اِ) ج ِ حُبُوة و حبة.
-
حق الناس
لغتنامه دهخدا
حق الناس . [ ح َق ْ قُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) آنچه آدمی سزاوار آن است از دین یا ارث یا نفقه یا شفعه یا حبوه و امثال آن .- امثال :حق الناس مقدم بر حق اﷲ است .
-
حباء
لغتنامه دهخدا
حباء. [ ح ِ ] (ع اِ) دهش بی پاداش و منت ، یا عام ّ است . محابات . (منتهی الارب ). دهش . بخشش . (وطواط). عطا. حبوة. محابات (در همه ٔ معانی ). عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || حبیة، و آن نوعی از نشستن است . || مهر زن . || (مص ) یاری دادن بی پاداش و ...