کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبوب
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حبه و حب .
-
حبوب
لغتنامه دهخدا
حبوب . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَب و ج ِ حِب ، ج ِحَبَّة. (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). دانه های نبات . دانه ها، مثل گندم و نخود و غیره . (غیاث ) : حبوب او هوا و بر حبوب اوکسی فشانده گرد آسیای او. منوچهری .حبوب و لبوب نضج و نما نیافت و انواع ارتفاعات در مر...
-
حبوب
دیکشنری عربی به فارسی
غله , گياهان گندمي , حبوبات , غذايي که از غلا ت تهيه شده وباشير بعنوان صبحانه مصرف ميشود , دانه , جو , حبه , دان , تفاله حبوبات , يک گندم(مقياس وزن) معادل 8460/0گرم , خرده , ذره , رنگ , رگه , مشرب , خوي , حالت , بازو , شاخه , چنگال , دانه دانه کردن ,...
-
حبوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَبّ] hobub = حَبّ
-
واژههای همآوا
-
هبوب
لغتنامه دهخدا
هبوب . [ هََ ] (ع ص ) باد گردانگیز. (منتهی الارب ). بادی که گرد و خاک برانگیزد. (ناظم الاطباء). بادی که گرد و غبار پراکند. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
-
هبوب
لغتنامه دهخدا
هبوب . [ هَُ ] (ع مص ) وزیدن باد. (منتهی الارب ). برپاشدن باد. برانگیخته شدن باد. هب . وزیدن باد. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) : برآمد بادی از اقصای بابل هبوبش خاره در و باره افکن . منوچهری .|| بیدار شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب...
-
هبوب
فرهنگ فارسی معین
(هُ) [ ع . ] (مص ل .) وزیدن باد.
-
هبوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hobub وزیدن؛ وزش.
-
جستوجو در متن
-
گیاهان گندمی
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب
-
حبوبات
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب
-
غذایی که از غلا ت تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب
-
دان
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب
-
تفاله حبوبات
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب