کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبق الفنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حبق الراعی
لغتنامه دهخدا
حبق الراعی .[ ح َ ب َ قُرْ را ] (ع اِ مرکب ) برنجاسب . برنجاسف . (ضریر انطاکی ) (منتهی الارب ). بویمادران . شویلا. بلنجاسف . بویمدران . بومادران .
-
حبق الریحانی
لغتنامه دهخدا
حبق الریحانی . [ ح َ ب َ قُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) آنچه خورده شود از مقل مکی . رجوع به حبق ریحانی شود.
-
حبق الشیوخ
لغتنامه دهخدا
حبق الشیوخ . [ ح َب َ قُش ْ ش ُ ] (ع اِ مرکب ) ریحان الشیوخ . مرد. مرد خوش . مرد رشگ . (منتهی الارب ) (داود ضریر انطاکی ). مرد ریحانی . برسفایج . تب بُر.
-
حبق الصعتری
لغتنامه دهخدا
حبق الصعتری . [ ح َ ب َ قُص ْ ص َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) شاه اسپرم . رجوع به حبق صعتری شود.
-
حبق العشا
لغتنامه دهخدا
حبق العشا. [ ح َ ب َ قُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) مرزنجوش . (داود ضریر انطاکی ). برزنگوش . مرزگوش .
-
حبق الفتی
لغتنامه دهخدا
حبق الفتی . [ ح َ ب َ قُل ْف َ تا ] (ع اِ مرکب ) مرزنگوش . مرزنجوش . حبق الفیل . حبق القنا. (منتهی الارب ).
-
حبق القرنفلی
لغتنامه دهخدا
حبق القرنفلی . [ ح َ ب َ قُل ْ ق رَ ف ُ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به حبق قرنفلی شود.
-
حبق الکرمانی
لغتنامه دهخدا
حبق الکرمانی . [ ح َ ب َ قُل ْ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) فرنجمشک . رجوع به حبق صعتری و حبق کرمانی شود.
-
حبق الماء
لغتنامه دهخدا
حبق الماء. [ ح َ ب َ قُل ْ ] (ع اِ مرکب ) فوتنج نهری . پودنه . نعنعالماء. حبق التمساح . پودینه ٔ نهری . (منتهی الارب ). پودنه ٔ آبی . فوتنج نهری . (اختیارات ). فودنج نهری . پونه . حَبق . ضومران . ضمیران . پودنه ٔ جویباری . پودنه ٔ لب جوی .
-
حبق النبطی
لغتنامه دهخدا
حبق النبطی . [ ح َ ب َ قُن ْ ن َ / ح َ ب َ قُن ْ ن َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) فرنجمشک . ریحان . رجوع به حبق نبطی شود.
-
حبق النهری
لغتنامه دهخدا
حبق النهری . [ ح َ ب َ قُن ْ ن َ] (ع اِ مرکب ) لوسیماخیوس . قضیب الذهبی . خویخة. خوخ الماء. عودالریح . خویصة. لخوخ الماء. لوسیاخیوس . حبق النهر. صاحب تحفه گوید: حبق النهری ، لوسیماخیوس است . و در ذیل کلمه ٔ لوسیماخیوس آرد: لوسیماخیوس یونانی و به معنی...