کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبا
لغتنامه دهخدا
حبا. [ ح َ ] (ع اِ) ابر برهم نشسته . ابربلند برآمده ٔ نزدیک افق مانند کوه . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
أبدي حباً (أو إعجاباً) مُفرَطاً
دیکشنری عربی به فارسی
اظهار محبت (علاقه) شديدکرد , ابراز شيفتگي کرد , ابراز خرسندي (خشنودي) کرد
-
واژههای همآوا
-
هبا
واژگان مترادف و متضاد
تباه، ضایع، نابود
-
هب ء
لغتنامه دهخدا
هب ء. [ هََ ب ْءْ ] (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
-
هبا
لغتنامه دهخدا
هبا. [ هََ ] (از ع اِ) صورت فارسی هباء. گرد وغبار که از روزن در آفتاب پدید آید. نغام . (ناظم الاطباء). (آنندراج ). غبار. (اقرب الموارد) : مجره چون ضیا که اندر اوفتدبه روزن و نجوم او هبای او. منوچهری .از حجت میگوی سخنهای به حجت زیرا که ضیائی تو و اینه...
-
هبع
لغتنامه دهخدا
هبع. [ هََ ] (ع مص ) کند رفتن خر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || کند رفتن و به نشاط نرفتن هر چهارپا. (اقرب الموارد). || گردن دراز کرده رفتن شتر. || ناگهان فرا پیش آمدن قوم از هر جای . (معجم متن اللغة). || بشتاب و با کمک گردن رفتن ش...
-
هبع
لغتنامه دهخدا
هبع. [ هََ ب َ ] (ع ص ) خر و یا هر چهارپایی که به کندی رود و به نشاط نرود. (اقرب الموارد).
-
هبع
لغتنامه دهخدا
هبع. [ هَُ ب َ ] (ع اِ) خر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شتربچه ای که در آخر نتاج زاده باشد. (منتهی الارب ).شتربچه ای که در تابستان یا آخر نتاج زاده باشد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ): ما له هبع و لا ربع. (ناظم الا...
-
هبع
لغتنامه دهخدا
هبع. [ هَُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هابع و هَبوع . (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). رجوع به هابع و هَبوع شود.
-
هبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هِباء] [قدیمی] habā خاک نرم که از زمین بلند شود و در هوا پراکنده گردد؛ گردوغبار.〈 هبای منثور: [قدیمی] گرد پراکنده.
-
جستوجو در متن
-
اظهار محبت (علاقه) شدیدکرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبدي حباً (أو إعجاباً) مُفرَطاً
-
ابراز شیفتگی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبدي حباً (أو إعجاباً) مُفرَطاً