کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاکم زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حاکم ستمگر یا مستبد
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد
-
حاکم و زمامدار
فرهنگ گنجواژه
حاکم.
-
جستوجو در متن
-
معلمة
دیکشنری عربی به فارسی
حاکم زن , مديره , زني که مواظبت بچه يا اشخاص جوان را بعهده ميگيرد , زن حاکم
-
governesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استانداردها، حاکم زن، مدیره، زنحاکم
-
governess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، حاکم زن، مدیره، زنحاکم
-
رانی
لغتنامه دهخدا
رانی . (هندی ، اِ) ملکه و زن راجه . (ناظم الاطباء). زن حاکم هندوان را خوانند. (رشیدی ).
-
والیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: vāliye) (عربی) (مؤنث والی) (در قدیم) حاکم و پادشاه و سلطان (زن) .
-
راوانا
لغتنامه دهخدا
راوانا. (اِخ ) بموجب اساطیر هند نام حاکم سراندیب است که وقتی «راما»ی هندی (قهرمان منظومه ٔ رامایانا) به سراندیب مسافرت کرد، راوانا زن او «سیتا» را از دستش گرفت و راما برای رهایی زن خویش با فرمانروای میمونها «سون » همدست شد و راوانا را کشت و زن خود را...
-
حاکمة
لغتنامه دهخدا
حاکمة. [ ک ِ م َ ] (ع ص ) تأنیث حاکم . زن حاکم . خاتون . ملکة.- طبقه ٔ حاکمه ؛ طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست .- هیئت حاکمة ؛ مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه ٔ حاکمة.
-
نشوز
لغتنامه دهخدا
نشوز. [ ن ُ ] (ع مص ) ناسازگاری کردن زن با شوهر. (غیاث اللغات ). ناسازواری کردن زن با شوی و در خشم آوردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناسازواری کردن شوهر با زن یا زن با شوهر. (دهار) (از زوزنی ). ناساختن زن با شوهر و یا شوهر با...
-
مانیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: māniyā) (در پارسی باستان) خانه ، سرای ؛ (در پهلوی) برابر با واژهی مان به معنی خانه و مسکن ؛ (در اعلام) نام زن زِنیس حاکم ولایت اِاُلی جزو ایالات تحت فرماندهی فرناباذ [سردار بزرگ ایران در زمان اردشیر دوم هخامنشی] .
-
لادملک
لغتنامه دهخدا
لادملک . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) نام زن تاج خان افغانی . و تاج خان از جانب سلطان ابراهیم لودی فرمانروای دهلی (جلوس 923 هجری ) حاکم چنار بود. (تاریخ شاهی ص 182).
-
سدوم
لغتنامه دهخدا
سدوم . [ س َ ] (اِخ ) نام قاضی شهر لوط است و فتوای به لواط داده بود. (برهان ) (آنندراج ). قاضی شهر لوطو او فتوای به لواطت داده بود. (غیاث ) : گناه هم تو نمایی و هم تو گیری خشم پس این قضای سدوم است و باشد این منکر. عنصری .با خود اندیشه کرد حاکم شوم که...
-
ملاعنة
لغتنامه دهخدا
ملاعنة. [ م ُ ع َ ن َ ] (ع مص ) بر یکدیگر لعنت خواندن شوی و زن . لعان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفرین و لعنت کردن یکدیگر را. لعان . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح فقه ) قذف شوی زن را در حال آبستنی و چهار بار شاهد گرفتن خدای بر راستگویی خویش و گفتن ...
-
ایلاء
لغتنامه دهخدا
ایلاء. (ع مص ) (از «ول ی ») نزدیک نمودن . (منتهی الارب ). نزدیک گرداندن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). نزدیک کردن و نزدیک شدن .(آنندراج ). || دادن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). || ولی کردن . || کاربر کسی انداختن . || وصیت کردن . || پشک...