کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حامی پاشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حامی پاشا
لغتنامه دهخدا
حامی پاشا. (اِخ ) مصطفی . یکی از اطبای معروف عثمانی . وی در مکتب فنون طبیه ٔ شاهانه تحصیلات کامل کرد و به ترتیب مقرر و سیر مراتب معینه برتبه ٔ «میرلوائی » نایل گردید، شخصی فعال و ساعی بود و سلسله ای از رسالات مفیده درباب حفظ صحت و دیگر معلومات نافعه ...
-
واژههای مشابه
-
حامي
دیکشنری عربی به فارسی
سرايدار , نگهبان , متولي
-
protecting power1
دولت حامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که بنا بر یک موافقتنامۀ بینالمللی امور مربوط به تحتالحمایگی دولت تحتالحمایه را بر عهده دارد
-
حامی الدولة
لغتنامه دهخدا
حامی الدولة. [ مِدْ دَ ل َ ] (اِخ ) این لقب برروی سکه های بعض پادشاهان غزنوی دیده شده است . (النقود العربیه از انستاس کرملی چ قاهره 1939 م . ص 131).
-
حامی الظعینة
لغتنامه دهخدا
حامی الظعینة. [ مِظْ ظَ ن َ ] (اِخ ) لقب ربیعةبن مکدم است . (العقدالفرید). رجوع به ربیعة شود.
-
جستوجو در متن
-
مصر
لغتنامه دهخدا
مصر. [ م ِ ](اِخ ) ناحیتی است مشرق وی بعضی حدود شام است و بعضی بیابان مصر، و جنوب وی حدود نوبه است و مغرب وی بعضی از حدود مغرب است و بعضی بیابان است که آن را الواحات خوانند و شمال وی دریای روم است و این توانگرترین ناحیتی است اندر مسلمانی و اندر وی شه...