کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حامول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حامول
لغتنامه دهخدا
حامول . (اِخ ) (شفقت یافته ) پسر کوچک فارص بود (سفر پیدایش 46:12 و اول تواریخ ایام 2:5)، نسل او را حامولیان . گویند. (سفر اعداد 26:21) (قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
سس
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) گیاهی است از تیرة پیچکیان که جزو نباتات عالیة طفیلی است و چون بیشتر به گیاه شبدر حمله می کند آن را پیچ شبدر نیز گویند. سس به وسیلة مکینه هایی مواد غذایی گیاه میزبان را اخذ می کند و آن را زرد رنگ می سازد و از بین می برد، حامول .
-
حمون
لغتنامه دهخدا
حمون . [ ؟م ْ مو ] (اِخ ) (بمعنی چشمه های آب گرم ) مکانی است که در حدود بنی اشیر و در نزدیکی صیدون واقع میباشد . (یوشع 19 :28). و بگمان بعضی همان عین حامول میباشد که بمسافت 10 میل به جنوب صور واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
زجمول
لغتنامه دهخدا
زجمول . [ زَ ] (ع اِ) حبی است دوایی و آنرا بفارسی تخم کشوت خوانند. طبیعت آن معتدل است در سردی و گرمی . (برهان قاطع) (آنندراج ). حبه ای است دوایی که تخم کشوت نیزگویند. (ناظم الاطباء). در معجم طبی انگلیسی - عربی در برابر کلمه ٔ کشوت افتیمون آمده : افتم...