کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حالیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حالیة
لغتنامه دهخدا
حالیة. [ لی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه و بر باطل باشند. میگویند که رقص و سماع و دست زدن و چرخ رفتن و سرود شنیدن حلال است . و به این افعال حالتی می آورند که بیهوش شوند.و مریدان ایشان گویند که شیخ تصرف کرده ، حال آورده ،و مذهب ایشان عین ضلالت و بطا...
-
حالیة
لغتنامه دهخدا
حالیة. [ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) کنونی . فعلی .
-
حالیة
لغتنامه دهخدا
حالیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث حالی . زنی که بزیور آراسته باشد. (آنندراج ). زن زیورپوشیده . صاحب پیرایه .
-
واژههای مشابه
-
حالیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. کنونی، فعلی ≠ ماضیه ۲. آتیه
-
حالیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حال) [عربی: حالیَّة] haliy[y]e ۱. کنونی.۲. (قید) در این دوران؛ امروزه.۳. (تصوف) [قدیمی] فرقهای از متصوفه که سماع، پایکوبی، و سرودخوانی را از اعمال نیک میدانند و با این اعمال حالتی به آنان دست میدهد که از خود بیخود میشوند.
-
قرینه ٔ حالیه
لغتنامه دهخدا
قرینه ٔ حالیه . [ ق َ ن َ / ن ِ ی ِ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرگاه لفظ در حال و مقامی گفته شود که لفظ به کمک آن حال و مقام بر معنی مجازی دلالت کند، آن حال و مقام را اصطلاحاً قرینه ٔ حالیه گویند. رجوع به مطول و هنجار گفتار، و قرینه شود.
-
جستوجو در متن
-
فعلی
واژگان مترادف و متضاد
جاری، حالیه، کنونی ≠ بعدی، قبلی
-
مانحن فیه
واژهنامه آزاد
آنچه در آنیم، آنچه درباره اش بحث می کنیم، مطلب مطروحه، مبحث حالیه.
-
دبلة
لغتنامه دهخدا
دبلة. [ ] (اِخ ) احتمال میرود که همان دبل حالیه باشد که مخروب است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
رانان
لغتنامه دهخدا
رانان . (نف ، ق ) وصف حالیه . در حال راندن . (یادداشت مؤلف ).
-
عفنی
لغتنامه دهخدا
عفنی . [ ع َ ] (اِخ ) (به معنی متعفن ) شهری است در حدود بن یامین که همان جفنه ٔ یوسیفوس است و همان جفنه ٔ حالیه باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
گودونف
لغتنامه دهخدا
گودونف . [ گ ُ ن ُ ] (اِخ ) بوریس (1551 - 1605 م .). تزار ایالت مسکوی (مسکو حالیه ). وی نخست وزیر تزار فدور اول بوده است .
-
گرنی
لغتنامه دهخدا
گرنی . [ گ َ ] (اِخ ) از بلاد قدیم ارمنستان و جنوب دریاچه ٔ سوان (گوگیه ٔ حالیه ).