کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاضریراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حاضریراق
/hāzeryarāq/
معنی
۱. [مجاز] آماده.
۲. کسی که سلاح کامل با خود دارد.
۳. [مجاز] کسی که وسایل لازم را برای انجام دادن کاری فراهم کرده و کاملاً آماده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آماده، حاضر به خدمت، حاضررکاب، مهیا، گوشبهفرمان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاضریراق
واژگان مترادف و متضاد
آماده، حاضر به خدمت، حاضررکاب، مهیا، گوشبهفرمان
-
حاضریراق
فرهنگ فارسی معین
( ~. یَ) [ ع - تر. ] (ص مر.) مهیا، آماده .
-
حاضریراق
لغتنامه دهخدا
حاضریراق . [ ض ِرْ ی َ ] (ص مرکب ) آماده . مهیا : جمله عریان ز جامه و شلوارهمه حاضریراق بوس و کنار. اشرف (در تعریف رانیان هندوستان ). || که تمام سلاح بر تن دارد.- حاضریراق شدن ، حاضریراق بودن ؛ مهیا و آماده شدن یا بودن . مجازاً، لباس پوشیده و مهیای ...
-
حاضریراق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. ترکی] [عامیانه] hāzeryarāq ۱. [مجاز] آماده.۲. کسی که سلاح کامل با خود دارد.۳. [مجاز] کسی که وسایل لازم را برای انجام دادن کاری فراهم کرده و کاملاً آماده باشد.
-
واژههای همآوا
-
هازِر یَراق
لهجه و گویش بختیاری
hâzer-yarâq حاضریراق، کسى که براى انجام دادن کارى آماده باشد.
-
حاضر یراق
لهجه و گویش تهرانی
آماده کار
-
حاضر یراق
واژهنامه آزاد
مهیا، آماده
-
جستوجو در متن
-
هازِر یَراق
لهجه و گویش بختیاری
hâzer-yarâq حاضریراق، کسى که براى انجام دادن کارى آماده باشد.
-
یراق
لغتنامه دهخدا
یراق . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) سلاح . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). اسلحه ٔ سپاه مثل شمشیر و سپر و تیر و کمان و غیره . (غیاث ) (آنندراج ) : در مجلس عام در صف قورچیان یراق ... ایستاده می شد. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 26). جای او [ دواتدار ] که می ایست...
-
مهیا
لغتنامه دهخدا
مهیا. [ م ُ هََ ی ْ یا ] (ع ص ) آماده شده . ساخته شده . کار راست و نیکو کرده شده . شکرده شده . مهیاء [ م ُ هََ ی ی َ ءْ ] . آماده . حاضر و آماده . راست . ساخته . مستعد. برساخته . سیجیده . آراسته . مُعَدّ. حاضر. شکرده . (مجمل اللغة). آسغده : اجابت کرد...