کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاصل ضرب مستقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حاصل دادن
دیکشنری فارسی به عربی
محصول
-
بی حاصل
دیکشنری فارسی به عربی
عقيم , قاحل
-
حاصل جمع
دیکشنری فارسی به عربی
مبلغ , مجموع
-
کبر حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
کبر حاصل کردن . [ ک ِ ص ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) کبر آوردن . رجوع به کبر آوردن شود. || تفاخر کردن . رجوع به تفاخر کردن شود.
-
product moment
گشتاور حاصلضربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] امید ریاضی حاصلضرب متغیرهای تصادفیای که امکان دارد به توانهای مختلفی رسیده باشند متـ . گشتاور آمیخته mixed moment
-
ionic product
حاصلِضرب یونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] حاصلِضرب غلظت یونهای موجود در یک محلول مشخص با توجه به ضرایب استوکیومتری (stoichiometry) آنها
-
energy product curve
خم انرژی حاصلضربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] منحنی تغییرات انرژی حاصلضربی در نقاط مختلف میدان وامغناطنده
-
product category
رستۀ حاصلضرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] رستهای که مجموعۀ اشیای آن حاصلضرب مجموعههای اشیای دو رستۀ مفروض و مجموعۀریختارهایش نیز حاصلضرب مجموعههای ریختارهای آن دو رسته باشد
-
تبرئه حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
تبرئه حاصل کردن . [ت َ رِ ءَ / ءِ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبرئه جستن . رجوع به تبرئه جستن و تبرئة و دیگر ترکیب های آن شود.
-
مزیت حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
مزیت حاصل کردن . [ م َ زی ی َ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفوق پیدا کردن . ترجیح یافتن .
-
افاقه حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
افاقه حاصل کردن . [ اِ ق َ / ق ِ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهوش آمدن . بخود آمدن . صحت یافتن . بهبود یافتن .
-
انتظام حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
انتظام حاصل کردن . [ اِ ت ِ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بند و بست درست حاصل نمودن . || مرتب و منظم گشتن . (ناظم الاطباء).
-
باریابی حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
باریابی حاصل کردن . [ رْ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اذن دخول حاصل کردن . (ناظم الاطباء).
-
خاک حاصل پرور
لغتنامه دهخدا
خاک حاصل پرور. [ ک ِ ص ِ پ َرْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمین قابل که در آن زراعت خوب و بالیده شود : یکی صد میشود تخم کدورت در دل تنگم زمین دردمندان خاک حاصل پروری دارد.صائب (از آنندراج ).
-
تقرب حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
تقرب حاصل کردن . [ ت َ ق َرْ رُ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بکسی نزدیکی و محرمیت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). تقرب یافتن . رجوع به تقرب یافتن و تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود.