کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاشیۀ قارهای فعال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حاشیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دامن ۲. طراز، فراویز ۳. طرف، گوشه، کرانه، کنار، کناره، لب، لبه، مرز ۴. هامش ≠ متن ۵. تعلیقه، شرح، پانویس، پانوشت، توضیح ۶. حاشیت، اطرافیان، وابستگان
-
حاشیه
فرهنگ واژههای سره
دامنه، کناره
-
حاشیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← حاشیۀ باند پرواز
-
حاشیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . حاشیة ] (اِ.) 1 - کناره ، کناره لباس ، ناحیه و غیره . 2 - شرحی که بر کنارة رساله یا کتاب نویسند. 3 - اطرافیان از اهل و عیال و خدمتگزاران . 4 - مصاحبان ، همدمان .
-
حاشیه
لغتنامه دهخدا
حاشیه . [ ی َ ] (ع اِ) حاشیت . حاشیة. کنار. کناره . کرانه : اگر از این جهت غباری برحاشیه ٔ خاطر شریف نشسته است ارش این جنایت را ملتزم شوم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 196). || کناره و پیرامن جامه و جز آن . سجاف . || قسمی یراق برای دوره ٔ لباس . || حشو.آک...
-
حاشیة
لغتنامه دهخدا
حاشیة. [ ی َ ] (ع اِ) رجوع به حاشیه شود.
-
حاشية
دیکشنری عربی به فارسی
سبحاف اهم (صدايي که براي صاف کردن سينه دراورند) , سينه صاف کردن , تمجمج کردن , لبه , کناره دار کردن , لبه دار کردن , حاشيه دار کردن , احاطه کردن
-
حاشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حاشیَة، جمع: حَواشی] hāšiye ۱. لبه و کنارۀ چیزی.۲. توضیح یا شرحی بر یک کتاب یا هنوع مطلب نوشتنی.۳. نقشونگار و زینتی که بهصورت نوار بر کناره و لبۀ چیزی دوخته میشود.۴. [مجاز] موضوع غیر اصلی و فرعی.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه.۶...
-
حاشیه
دیکشنری فارسی به عربی
جناح , حافة , حدود , راند , ضفيرة , لمعان , هامش
-
حاشیه رفتن
واژگان مترادف و متضاد
خارجشدن، دور افتادن، پرت شدن (از موضوع)
-
حاشیه زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحشیه ۲. حاشیه نوشتن، شرح نوشتن، حاشیه کردن
-
edge drop-off
اُفت حاشیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] عارضهای در سطح راه که سبب میشود فاصلۀ عمودی لبۀ روسازی تا سطح شانه از حد مجاز بیشتر شود
-
marginal
حاشیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی تَمَکنی که در آن جفتها در طول حاشیۀ یک تخمدان سادۀ تکبرچهای قرار دارند
-
static margin
حاشیۀ ایستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] میزان مبنای پایداری ایستای هواگرد در امتداد محور طولی که عبارت است از فاصلۀ گرانیگاه در جلوی نقطۀ خنثی که برحسب درصد میانگین وتر آئرودینامیکی بیان میشود متـ . حاشیۀ پایداری stability margin
-
stability margin
حاشیۀ پایداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← حاشیۀ ایستایی