کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاشیه نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cropping, crop 2
حاشیهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] حذف حاشیههای تصویر، معمولاً با استفاده از پوشانه (mask)
-
edge line
خط حاشیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خطی که لبۀ راه را مشخص میکند
-
حاشیه رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) از موضوع اصلی خارج شدن .
-
حاشیه بندی
لغتنامه دهخدا
حاشیه بندی . [ ی َ / ی ِ ب َ ] (حامص مرکب ) برآوردن مرز. گل کاری کردن دور باغچه ها.
-
حاشیه دار
لغتنامه دهخدا
حاشیه دار. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) هر چیز پهن کناره دار.- جامه ٔ حاشیه دار ؛ ثوب مفروز.
-
حاشیه دوزی
لغتنامه دهخدا
حاشیه دوزی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) دوختن . حاشیه ٔ پارچه ها و جامه ها بطرزی خاص .
-
حاشیه زاده
لغتنامه دهخدا
حاشیه زاده . [ ی َ / ی ِ دَ / دِ] (ص مرکب ) حقیرزاده . چاکرزاده . بی اصل و نسب : و منع کرد هیچ بی اصل یا بازاری یا حاشیه زاده دبیری آموزد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ کمبریج ص 93).
-
حاشیه نویس
لغتنامه دهخدا
حاشیه نویس . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) محشی . نویسنده ٔ حواشی . رجوع به حاشیه نویسی شود.
-
حاشیه نویسی
لغتنامه دهخدا
حاشیه نویسی . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) تحشیه . نوشتن حواشی . گویند تعلیقه بحواشی کتب معقوله و فلسفه گفته شود،و حاشیه برای جز آن باشد. چه حاشیه از حشو و بمعنی زائد است و اهل فلسفه از اطلاق این نام بتعلیقات خود ابا دارند. و از آنجا که حاشیه نویسی...
-
حاشية الملک
دیکشنری عربی به فارسی
چاکران دربار
-
حاشیه بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hāšiyebandi ۱. حاشیه درست کردن برای چیزی.۲. گلکاری کردن اطراف باغچه.
-
حاشیه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] hāšiyedār دارای حاشیه؛ آنچه حاشیه داشته باشد؛ کنارهدار.
-
حاشیه دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hāšiyeduzi دوختن حاشیه بر جامه، پارچه، و مانند آن.
-
حاشیه نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] hāšiyenevis کسی که بر کتابی حاشیه مینویسد.
-
حاشیه نویسی
دیکشنری فارسی به عربی
تذييل , طفل