کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاشیه نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حاشیه نشین
/hāšiyenešin/
معنی
۱. کنارهنشین.
۲. کسی که کنار مجلس مینشیند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاشیه نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (اِفا.) 1 - آن که در فعالیت گروهی شرکت نمی کند. 2 - آن که در حاشیه شهر سکونت دارد. 3 - کسی که در کنار مجلس نشیند.
-
حاشیه نشین
لغتنامه دهخدا
حاشیه نشین . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه درحاشیه ٔ مجلس نشیند. حاضری در مجلس که بکاری نیست .- امثال : حاشیه نشین دلش فراخ است (یا گشاد است ) ؛ یعنی چون سود و زیانی در امرندارد هرچه بیشتر و بهتر و پر خرج تر را رأی دهد، نظیر: از کیسه خلیفه می...
-
حاشیه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] hāšiyenešin ۱. کنارهنشین.۲. کسی که کنار مجلس مینشیند.
-
واژههای مشابه
-
حاشیة
لغتنامه دهخدا
حاشیة. [ ی َ ] (ع اِ) رجوع به حاشیه شود.
-
حاشية
دیکشنری عربی به فارسی
سبحاف اهم (صدايي که براي صاف کردن سينه دراورند) , سينه صاف کردن , تمجمج کردن , لبه , کناره دار کردن , لبه دار کردن , حاشيه دار کردن , احاطه کردن
-
حاشیه رفتن
واژگان مترادف و متضاد
خارجشدن، دور افتادن، پرت شدن (از موضوع)
-
حاشیه زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحشیه ۲. حاشیه نوشتن، شرح نوشتن، حاشیه کردن
-
edge drop-off
اُفت حاشیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] عارضهای در سطح راه که سبب میشود فاصلۀ عمودی لبۀ روسازی تا سطح شانه از حد مجاز بیشتر شود
-
marginal
حاشیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی تَمَکنی که در آن جفتها در طول حاشیۀ یک تخمدان سادۀ تکبرچهای قرار دارند
-
static margin
حاشیۀ ایستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] میزان مبنای پایداری ایستای هواگرد در امتداد محور طولی که عبارت است از فاصلۀ گرانیگاه در جلوی نقطۀ خنثی که برحسب درصد میانگین وتر آئرودینامیکی بیان میشود متـ . حاشیۀ پایداری stability margin
-
stability margin
حاشیۀ پایداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← حاشیۀ ایستایی
-
wetland margins
حاشیۀ تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] زمینهای معمولاً خشک مجاور تالاب که گیاهان و جانوران آن به آب تالاب وابستهاند
-
forest edge
حاشیۀ جنگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محل برخورد جنگل با اراضی غیرجنگلی، مانند مزرعه، مرتع، سطوح آبی یا اراضی انسانساخت
-
margin of error
حاشیۀ خطا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نصف طول بازۀ اطمینان