کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاش
لغتنامه دهخدا
حاش . [ ش َ ] (ع اِسم فعل ) پرگست . (حبیش تفلیسی ). || (اِ) پاکی . دوری از عیب و بدی : حاش للّه ؛ پاکی است مر خدای را. معاذ اﷲ. حاشاللّه .
-
واژههای مشابه
-
حاش للّه
لغتنامه دهخدا
حاش للّه . [ ش َ لِل ْ لاه / لَه ] (ع صوت مرکب ) پاکیست مر خدای را. پاکیست خدا را. پاکی و دوری است خدای را از این کار. (غیاث ). منزه است خدای تعالی . دور دارد خدا. تنزیهاً للّه . معاذاً للّه . معاذَا اﷲ. از راه تنزیه مقام الوهیت را : و قلن حاش للّه م...
-
حاش للـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hāšalellā(a)h ۱. پاکی است خدای را؛ منزه است خدایتعالی.۲. معاذالله؛ پناه بر خدا: ◻︎ حاشلله که بندگان خدای / اینچنین بند برنهند به پای (نظامی۴: ۵۵۵).
-
حَاشَ لِـ
فرهنگ واژگان قرآن
منزه است - از هر عیبی مبری است
-
جستوجو در متن
-
حاشاللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hāšalellā(a)h = حاشلله
-
دنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dane ۱. زمزمه.۲. آواز؛ بانگ شادی و طرب.۳. شادی و نشاط: ◻︎ حاشللّه گر کند پیوند با طبع تو غم / طبع غم را از نشاط تو پدید آید دنه (کمالالدیناسماعیل: ۴۷۴).
-
برگست
لغتنامه دهخدا
برگست . [ ب َ گ َ ] (صوت ، ق ) برگس . پرگس . پرگست . به معنی برگس است که معاذاﷲ و خدا نکند باشد. (از برهان ) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). حاشا. حاش . (حبیش تفلیسی ). مباد. معاذاﷲ. دور. دور باد. (یادداشت دهخدا). رجوع به برگس شود : رودکی ار قطب شاعران...
-
یرگست
لغتنامه دهخدا
یرگست . [ ی َ گ َ ] (ق ) یرگس . حنان اﷲ. حاش للّه . حاشا. دورا. دوربادا. معاذاﷲ. (صحیح آن پرگست است ). (یادداشت مؤلف ) : پس این زنان گفتند حاش للّه ماهو بشر [ قرآن کریم ]؛ یرگست باد از این که مردم است مگر فرشته است گرامی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ...
-
غاشیه زیر بغل کشیدن
لغتنامه دهخدا
غاشیه زیر بغل کشیدن . [ ی َ/ ی ِ رِ ب َ غ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اطاعت و امتثال نمودن . (آنندراج ). اطاعت و امتثال نمودن و مطیع کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 43) : حاش ﷲ اگر زنده شود حاتم طی پیش اسب تو کشد غاشیه در زیر بغل .معزی .
-
یرگس
لغتنامه دهخدا
یرگس . [ ی َ گ َ ] (ق ) هرگز. پرگس . پرگست . یرگست . حاش للّه . دوربادا. حاشا. (از یادداشت مؤلف ) : گرچه نامردم است آن ناکس نشود سیر ازاو دلم یرگس . رودکی .گفت دروغ می گوید او را یرگس بر این شیوه قدرت نیست . (تاریخ بخارای نرشخی ). و رجوع به پرکس و پ...
-
قبةالاسلام
لغتنامه دهخدا
قبةالاسلام . [ ق ُب ْ ب َ تُل ْ اِ ] (اِخ ) لقب شهر بصره است . (منتهی الارب ) (المنجد). || لقب شهر بلخ است : قبةالاسلام را هجو ای مسلمانان که گفت حاش لله بالله ار گوید جهود خیبری . انوری .رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 270، 373، 377، 393، 484، 651 ش...
-
شیدای زرگر
لغتنامه دهخدا
شیدای زرگر. [ ش َ دا ی ِ زَ گ َ ] (اِخ ) شاعری است و از اشعار اوست :بگرد گلشن رویت دمیده سنبل ترندیده هیچکس اسلام را ز کفر حصارکدام کفر چه اسلام حاش للَّه از آن که دست قدرت یزدان مهیمن جباربگرد سوره ٔ والشمس بهر دفع گزندنوشته آیت واللیل را بخط غبار.(...
-
دور داشتن
لغتنامه دهخدا
دور داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) روانه کردن و به فاصله نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). || راندن . به فاصله گرفتن داشتن . از خود دور ساختن . فاصله ایجاد کردن . برکنار داشتن : دل خویش گر دور داری ز کین مهان و کهانت کنند آفرین . فردوسی .همیشه خرد را تو دستور...