کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاسن
لغتنامه دهخدا
حاسن . [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حسن . حَسَن . حُسان . حُسّان . حَسین . خوب روی . صاحب جمال . || نیکوکار. || (اِ)ماه .
-
واژههای همآوا
-
حاصن
لغتنامه دهخدا
حاصن . [ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حصن : و امراءة حاصن ؛ زن پارسائی گزیده . زن پرهیزکار. || زن شوی کرده . محصنة.
-
جستوجو در متن
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ حُس ْ سا ] (ع ص ) نعت مذکر از حسن . مانند حُسان و حَسَن و حاسِن و حَسین ج ، حسانون .
-
جاستان
لغتنامه دهخدا
جاستان . (اِخ ) نام موضعی از توابع اسفزار است . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب خاستان ضبط کرده و در ذیل همان کتاب چ لیدن بصور جاستان ، حاس ، حاسن ، آمده است . (نزهة القلوب ج 3 ص 178).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (ع ص ) نعت مذکر از حُسن . حَسین . حُسان . حُسّان . حاسِن . حَسنان . خوب . نیکو. نیک . خوبروی . خوش . صاحب جمال : شعر او چون طبع او هم بی تکلف هم بدیعطبع او چون شعر او هم با ملاحت هم حسن . منوچهری .تو بزرگی و نیکنامی و عزبه سخا یافتی...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...