کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حارس السماء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حارس السماء
لغتنامه دهخدا
حارس السماء. [ رِ سُس ْ س َ ] (اِخ ) و حارِس ُالشَّمال (فلک ). بقار. نام یکی از صورتهای شمالی . از جمله ٔ ستاره های عواء. || نام دیگر صورت عوّاء. (نفایس الفنون : مقاله ٔ پنجم علم صور کواکب از قسم دویم در علوم اوایل ). || نام دیگر سماک رامح . رجوع به ...
-
واژههای مشابه
-
تمنه حارس
لغتنامه دهخدا
تمنه حارس . [ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
حارس خاص
دیکشنری عربی به فارسی
گاردمخصوص , مستحفظ شخص
-
حارس الانقاذ
دیکشنری عربی به فارسی
نگهبان , گارد , مامور نجات غريق
-
حارس المرمي
دیکشنری عربی به فارسی
دروازه بان فوتبال , گلر
-
حارس الغابة
دیکشنری عربی به فارسی
جنگلبان , جنگل نشين , جانور جنگلي
-
جستوجو در متن
-
طاردالدب
لغتنامه دهخدا
طاردالدب . [ رِ دُدْ دُب ب ] (اِخ ) (اصطلاح نجوم ) ستاره ٔ عوّاء.بقّار. بؤرطیس حارس . راعی الشاء. حارس الشمال . حارس السماء. فارسی آن گاوچران است . رجوع به بقّار شود.
-
بقار
لغتنامه دهخدا
بقار. [ ب َق ْ قا ] (ع اِ) یکی از صور شمالی فلک که آنرا عوا و طاردالدب و حارس الشمال و حارس السماء و صیاح نیز خوانند و آن بشکل صیادی توهم شده که بر دست چپ چوبی و بر دست دیگر بند دو سگ شکاری دارد و با سگان دب اکبر را میراند و پنجاه و چهار ستاره بر آن ...
-
عواء
لغتنامه دهخدا
عواء. [ ع َوْ وا ] (ع ص ، اِ) سگ . (از اقرب الموارد). || سگ بابانگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سگی که بانگ و فریادبسیار کند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || مقعد و کون و بن مردم . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). ا...
-
ثوابت
لغتنامه دهخدا
ثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ...
-
صور فلکی
لغتنامه دهخدا
صور فلکی . [ ص ُ وَ رِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا چیز دیگر داده اند که بیش و کم آن مجموعه بدان حیوان یا شی ٔ شبیه تواند بود. و نزد قدما صور مزبور چهل و هشت بود...