کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حادی
/hādi/
معنی
کسی که با خواندن آواز، شتران را میراند؛ حداخوان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حدیخوان، سرودخوان
۲. شتربان، شترران
دیکشنری
intensity
-
جستوجوی دقیق
-
حادی
واژگان مترادف و متضاد
۱. حدیخوان، سرودخوان ۲. شتربان، شترران
-
حادی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ا ِ فا.) شتر ران ، کسی که با خواندن شترها را می راند.
-
حادی
لغتنامه دهخدا
حادی . (ع ص ، اِ) یک (در مذکر) در ترکیب ، چون حادی عشر.
-
حادی
لغتنامه دهخدا
حادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان .
-
حادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hādi کسی که با خواندن آواز، شتران را میراند؛ حداخوان.
-
حادی
دیکشنری فارسی به عربی
شدة الحزن
-
واژههای مشابه
-
حادي
دیکشنری عربی به فارسی
وابسته به انکار خدا
-
حادی النجم
لغتنامه دهخدا
حادی النجم . [ دِن ْ ن َ ] (اِخ ) نام دیگر دَبَران است و آن ستاره ای است از قدر اول که اندکی بسرخی زند و آن را عین الثور نیز نامند. واقع در صورتی از صور فلکی بهمین نام و آن یکی از چهار ستاره ٔ شاهی مصریان قدیم است .
-
حادی عشر
لغتنامه دهخدا
حادی عشر. [ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) یازدهم . و در مؤنث ، احدی عشر.- عقل حادی عشر ؛ لقبی است که حکما بخواجه نصیرالدین طوسی دهند.
-
حادي عشر
دیکشنری عربی به فارسی
يازدهم , يازدهمين
-
عقل حادی عشر
لغتنامه دهخدا
عقل حادی عشر.[ ع َ ل ِ ع َ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عقل یازدهم . || (اِخ ) و آن لقبی است که حکما به خواجه نصیرالدین طوسی داده اند. و رجوع به حادی عشر شود.
-
محمد حادی عشر
لغتنامه دهخدا
محمد حادی عشر. [ م ُ ح َم ْ م َ دِع َ ش َ ] (اِخ ) ابن علی ، مکنی به ابوعبداﷲ بیستمین از ملوک بنی نصر به غرناطه (887 - 888 هَ . ق . و نوبت دوم از 892 - 897 هَ . ق ) و او آخرین از ملوک بنی نصرغرناطه است . (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 94).
-
واژههای همآوا
-
هادی
فرهنگ نامها
(تلفظ: hādi) (عربی) هدایتکننده ، راهنما ؛ از نامها و صفات خداوند ؛ (در قدیم) دست آموز ، آموخته ؛ (در عرفان) در ادب عرفانی قطب و مرشد را هادی گویند و گاه کنایه از فیض حق است ؛ (در اعلام) هادی از القاب امام علی النقی (ع) امام دهم است .