کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاجی بابا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قلعه حاجی
لغتنامه دهخدا
قلعه حاجی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) مزرعه ای است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
قنات حاجی
لغتنامه دهخدا
قنات حاجی . [ ق َ ](اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شهرستان زاهدان ،واقع در 4هزارگزی باختر خاش کنار شوسه ٔ خاش به ایرانشهر. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات و شغ...
-
قول حاجی
لغتنامه دهخدا
قول حاجی . (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، سکنه ٔ آن 250تن . آب آن از رودخانه ٔ نوده و محصول آن برنج ، غلات ، حبوب و صیفی . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه بافی است . اهل این ده صحرانشین هستند و تغییر مکان ...
-
قزل حاجی
لغتنامه دهخدا
قزل حاجی . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 2500 گزی راه ارابه رو ارومیه به آده . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل سالم است . سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از نازلوچای و محصول آن غلات ...
-
قره حاجی
لغتنامه دهخدا
قره حاجی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه واقع در 9 هزارگزی شمال بخش و 23 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 348 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود، بزرک ، عدس . شغل ...
-
باغ حاجی
لغتنامه دهخدا
باغ حاجی . [ غ ِ ] (اِخ ) باغی بوده است به اصفهان که ساختمان مسجدی به همین نام در حدود سال 1033 هَ . ق . در آنجا انجام گرفته است . (از آثار ایران ج 2 ص 134). کتیبه ٔ ذیل از زمان شاه عباس اول بر آن مسجد خوانده میشود: فی ایام خلافة السلطان الاکرم و الخ...
-
پهلوان حاجی
لغتنامه دهخدا
پهلوان حاجی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به حاجی و رجوع به جامعالتواریخ رشیدی ص 87 شود.
-
پهن حاجی
لغتنامه دهخدا
پهن حاجی . [ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از قراء هفتگانه ٔ رکن کلا از دهستان تالار پی بخش مرکزی شهرستان شاهی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
بنه حاجی
لغتنامه دهخدا
بنه حاجی . [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهریاری بخش رامهرمز که در شهرستان اهواز واقع شده است . و دارای 170 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
چاه حاجی
لغتنامه دهخدا
چاه حاجی . (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش در میان شهرستان بیرجند که در 57 هزارگزی خاور در میان واقع شده جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ندارد. چاه آب شیرین دارد که در فصل بهار مالدارها از آن آب استفاده میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
حاجی ابراهیم
لغتنامه دهخدا
حاجی ابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) (دره ٔ...) دره ای است که قسمتی از خط سرحدی غرب ایران ، از شمال آن میگذرد. رجوع به جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 41 شود.
-
حاجی اردبیلی
لغتنامه دهخدا
حاجی اردبیلی . [ ی ِ اَ دَ ](اِخ ) شاعری ایرانی . بیت ذیل از جمله اشعار اوست :دارد آندم سر ما ترک پری پیکر ماکه بفتراک خود آویخته بیند سرما.
-
حاجی امیر
لغتنامه دهخدا
حاجی امیر. [ اَ ] (اِخ ) رجوع به گردنه ٔ حاجی امیر شود.
-
حاجی امین
لغتنامه دهخدا
حاجی امین . [ اَ ] (اِخ ) نام محلی است بشمال خمسه .
-
حاجی باغ
لغتنامه دهخدا
حاجی باغ . (اِخ ) نام ناحیه ای است از نواحی کولباد. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو شود.