کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حاجب القیل
لغتنامه دهخدا
حاجب القیل . [ ج ِب ُ ل ق َ ] (اِخ ) شاعری است از عرب . (منتهی الارب ).
-
حاجب بار
لغتنامه دهخدا
حاجب بار. [ ج ِ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آذن . بواب . || جبرئیل .
-
حاجب بدر
لغتنامه دهخدا
حاجب بدر. [ ج ِ ب ِ ب َ ] (اِخ ) یکی از حاجبان سطان مسعود بود. بیهقی آرد: «و حاجب بدر را با لشکری قوی ببادغیس فرستاد ». (رجوع به بدر حاجب شود).
-
حاجب بزرگ
لغتنامه دهخدا
حاجب بزرگ . [ ج ِ ب ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) بارسالار. سالار بار. چنانکه از اسم او مشهود است بزرگترین حجاب شاهی یا امیری است و در زمان سلطان محمود و مسعودبن محمود غزنوی حاجب بزرگ التونتاش و علی قریب بُلکاتکین بودند و این ترکیب در بیهقی بسیار آمده است : گفتم...
-
حاجب شمس
لغتنامه دهخدا
حاجب شمس .[ ج ِ ب ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اول خورشید یعنی آنچه از آفتاب پیدا میشود بار اول در وقت طلوع .
-
حاجب کبیر
لغتنامه دهخدا
حاجب کبیر. [ج ِ ک َ ] (اِخ ) لقب خوارزمشاه آلتونتاش است « : خوارزم بحاجب کبیر آلتونتاش داد...» (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 406). رجوع به آلتونتاش خوارزمشاه شود.
-
حاجب گه
لغتنامه دهخدا
حاجب گه . [ ج ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای حاجب : نه تنها سرائی است بل هشت و هفت در آنها بباید دو فرسنگ رفت فلک پیش ایوان او کوته است در آن هفت دهلیز حاجبگه است بهرجایگاهی از آن پرده ایست بهر پرده استاده حاجب دویست .(یوسف و زلیخا).
-
حاجب ماوراء
لغتنامه دهخدا
حاجب ماوراء. [ ج ِ ب ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه مانع دیدن چیزهای ماوراء خویش گردد. کئیف .
-
حاجب نوبتی
لغتنامه دهخدا
حاجب نوبتی . [ ج ِ ب ِ ن َ / نُو ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ظاهراً هر یک از حُجّاب که بنوبت در شبانه روز به کار حجابت پردازند : پوشیده مثال داد تا حاجب نوبتی برنشست و به خانه ٔ بوسهل رفت . (تاریخ بیهقی ). رجوع شود به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 330.
-
حاجب الکبیر
لغتنامه دهخدا
حاجب الکبیر. [ اَ ج ِ بُل ْ ک َ ] (اِخ ) رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 228 س 19 شود.
-
حافظبن حاجب
لغتنامه دهخدا
حافظبن حاجب . [ ف ِ ظِ ن ِ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به عمربن الحاجب عزالدین شود. او راست : معجم الحافظ. (کشف الظنون ).
-
دانشمند حاجب
لغتنامه دهخدا
دانشمند حاجب . [ ن ِ م َ ج ِ ] (اِخ ) از ملازمان مسلمان چنگیزخان و پسرش اوگتای قاآن . چنگیز پیش از فتح بخارا وی را برای قبول ایلی نزد اهالی حصار زرنوق فرستاد و بنصیحت او اهالی ایل شدند و پیشکش فرستادند و از غضب چنگیز ایمن ماندند. نیز هنگامی که چنگیز ...
-
حاجب الباب
واژهنامه آزاد
دربان
-
ابن حاجب النعمان
لغتنامه دهخدا
ابن حاجب النعمان . [ اِ ن ُ ج ِ بِن ْ ن ُ ] (اِخ ) ابوالحسین عبدالعزیزبن ابراهیم کاتب . او در زمان خویش درفضل و نبالت و معرفة کتابت دواوین یگانه و در ایام معزالدوله دیوان سواد با او بود و گویند کتابخانه ای نیکوتر از کتابخانه ٔ او تا آنگاه نبوده است ....
-
حاجب و دربان
فرهنگ گنجواژه
نگهبان ورودی.