کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاجات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حاجات
/hājāt/
معنی
= حاجت
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حاجتها، حوائج، خواهشها، نیازمندی، دربایستها، نیازها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاجات
واژگان مترادف و متضاد
حاجتها، حوائج، خواهشها، نیازمندی، دربایستها، نیازها
-
حاجات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.)جِ حاجت ؛ نیازها، خواهش ها.
-
حاجات
لغتنامه دهخدا
حاجات . (ع اِ) ج حاجت . - قاضی الحاجات ؛ برآورنده ٔ نیازها. یکی از اسماء صفات باری عزاسمه « : گفت [ دمنه ] بر درگاه ملک مقیم شده ام و آن را قبله ٔ حاجات و مقصد امید ساخته ».
-
حاجات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حاجَة] hājāt = حاجت
-
واژههای مشابه
-
قاضی حاجات
لغتنامه دهخدا
قاضی حاجات . [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قاضی الحاجات . آنچه حاجت ها برآورد : ای زر تو خدا نه ای ولیکن بخداستار عیوب و قاضی حاجاتی . || (اِخ ) قاضی الحاجات . یکی از نامهای خدا : حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریزحاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم ....
-
بنه حاجات
لغتنامه دهخدا
بنه حاجات . [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی که در بخش مرکزی شهرستان دزفول واقع شده است . و دارای 200 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
خیرات و حاجات
فرهنگ گنجواژه
نذر و نیاز.
-
واژههای همآوا
-
هاجعة
لغتنامه دهخدا
هاجعة. [ ج ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث هاجع. بشب خوابنده . ج ، هُجَّع، هجوع ، هواجع. جج ، هواجعات . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مقتضیات
واژگان مترادف و متضاد
۱. ضروریات ۲. اقتضا کنندهها، مناسبتها ۳. حاجات، نیازها
-
قبله ٔ حاجت
لغتنامه دهخدا
قبله ٔ حاجت . [ ق ِ ل َ / ل ِ ی ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبله ٔ حاجات . آنکه حاجتمندان بدو روی آورند و قضای حاجت خود از او خواهند : خسروان قبله ٔ حاجات جهانند ولی سببش بندگی حضرت درویشان است .حافظ.
-
عرض بیگی
لغتنامه دهخدا
عرض بیگی . [ ع َ ب َ ] (اِمرکب ) کسی که سؤال و حاجات مردم را به عرض پادشاه رساند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء).
-
wish tree
درخت مراد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] درختی که معمولاً برحسب گونه یا موقعیت مکانی یا وضعیت ظاهر برای ادای نذورات و برآورده شدن حاجات مورد توجه قرار میگیرد